غزل شمارهٔ ۵۹۸
تا به عشق تو قدم برداشتیم
عقل را سر چون قلم برداشتیم
چون دم ما سخت گیرا شد به عشق
پردهٔ هستی به دم برداشتیم
در جهان جان حقیقتبین شدیم
وز جهان تن قدم برداشتیم
چون درآمد عشق و جان را مست کرد
ما به مستی جام جم برداشتیم
بر جمال ساقی جان زان شراب
شادی افزودیم و غم برداشتیم
پس دل خود همچو مستان خراب
از وجود و از عدم برداشتیم
در خرابی همچو عطار از کمال
گنج راحت بی الم برداشتیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به عشق تو قدم برداشتیم
عقل را سر چون قلم برداشتیم
هوش مصنوعی: تا وقتی که به عشق تو پا گذاشتیم، عقل را کنار گذاشتیم و تصمیمات خود را بدون تفکر قبول کردیم.
چون دم ما سخت گیرا شد به عشق
پردهٔ هستی به دم برداشتیم
هوش مصنوعی: زمانی که نفس ما به شدت به عشق مشغول شد، پردهٔ وجود را کنار زدیم.
در جهان جان حقیقتبین شدیم
وز جهان تن قدم برداشتیم
هوش مصنوعی: درک کردیم که در این دنیا حقیقت چیست و از دنیای مادی فاصله گرفتیم.
چون درآمد عشق و جان را مست کرد
ما به مستی جام جم برداشتیم
هوش مصنوعی: وقتی عشق وارد شد و جان ما را شاداب و سرمست کرد، ما نیز در حالت مستی به سراغ جام جمشید رفتیم.
بر جمال ساقی جان زان شراب
شادی افزودیم و غم برداشتیم
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب شادی از زیبایی ساقی، جان ما پر از خوشی شد و غمهایمان را فراموش کردیم.
پس دل خود همچو مستان خراب
از وجود و از عدم برداشتیم
هوش مصنوعی: دل خود را مثل مینوشیدگان به حالتی سرمستی و خرابی درآوردیم، از آنچه هست و آنچه نیست، جدا شدیم.
در خرابی همچو عطار از کمال
گنج راحت بی الم برداشتیم
هوش مصنوعی: در میان ویرانی و ناامیدی، مانند عطار از کمال و غنای زندگی به راحتی بهرهمند شدیم.

عطار