گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۵

هرچه همه عمر همی ساختیم
در ره ترسابچه درباختیم
راهب دیرش چو سپه عرضه داد
صد علم عشق برافراختیم
رقص‌کنان بر سر میدان شدیم
نعره‌زنان بر دو جهان تاختیم
ترک فلک غاشیهٔ ما کشد
زانکه نه با اسب و نه با ساختیم
عشق رخش چون به سر ما رسید
سر به دل خرقه برانداختیم
سینه به شکرانهٔ او سوختیم
قبله ز بتخانهٔ او ساختیم
گرچه فشاندیم بر او دین و دل
قیمت ترسابچه نشناختیم
درد ده ای ساقی مجلس که ما
پردهٔ درد است که بنواختیم
نه که نه ما بابت درد توییم
زانکه ز درد تو بنگداختیم
با تو که پردازد اگر راستی است
چون همه از خویش نپرداختیم
جز سخنی بهرهٔ عطار نیست
زان به سخن تیغ زبان آختیم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه همه عمر همی ساختیم
در ره ترسابچه درباختیم
هوش مصنوعی: تمام تلاشی که در طول زندگی‌ام انجام دادم، به خاطر ترس و اضطراب بوده و در نهایت همه این‌ها را به خاطر یک لحظه ضعف از دست دادم.
راهب دیرش چو سپه عرضه داد
صد علم عشق برافراختیم
هوش مصنوعی: راهب دیر به محفل خود، مانند یک سپاه، انواع و اقسام عشق را معرفی کرد و ما نیز در این گردهمایی، پایبند به عشق شده و آن را به نمایش گذاشتیم.
رقص‌کنان بر سر میدان شدیم
نعره‌زنان بر دو جهان تاختیم
هوش مصنوعی: با شادی و سرزندگی در میدان حاضر شدیم و با صدای بلند بر اوج هستی فریاد زدیم.
ترک فلک غاشیهٔ ما کشد
زانکه نه با اسب و نه با ساختیم
هوش مصنوعی: آسمان برای ما جایی ندارد و نمی‌تواند بر ما سایه بیفکند، چرا که نه به وسیلهٔ اسب و نه به وسیلهٔ ساخت و ساز، خود را به این مقام نرسانده‌ایم.
عشق رخش چون به سر ما رسید
سر به دل خرقه برانداختیم
هوش مصنوعی: وقتی عشق زیبایی‌اش بر ما تجلی کرد، به دل‌مان اهمیتی ندادیم و از قید و بندها آزاد شدیم.
سینه به شکرانهٔ او سوختیم
قبله ز بتخانهٔ او ساختیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر شکرگزاری از او دل‌مان را سوزاندیم و قبله‌گاه‌مان را از معبدهای او ساختیم.
گرچه فشاندیم بر او دین و دل
قیمت ترسابچه نشناختیم
هوش مصنوعی: هرچند که دین و دل را بر او نثار کردیم، اما او را نشناختیم و ارزش‌اش را درک نکردیم.
درد ده ای ساقی مجلس که ما
پردهٔ درد است که بنواختیم
هوش مصنوعی: ساقیِ مجلس، درد و رنج ما را بشنو و مرا درک کن، چرا که ما همواره با پرده‌ای از درد مواجه‌ایم که آن را با عشق سر می‌دهیم.
نه که نه ما بابت درد توییم
زانکه ز درد تو بنگداختیم
هوش مصنوعی: ما از دردی که تو داری رنج می‌کشیم، نه به این دلیل که خودمان آسیب دیده‌ایم، بلکه چون درد تو ما را تحت تأثیر قرار داده است.
با تو که پردازد اگر راستی است
چون همه از خویش نپرداختیم
هوش مصنوعی: اگر راست و درست است که با تو سخن می‌گوید، پس باید همه ما هم از خودمان دست بکشیم و به دیگران توجه کنیم.
جز سخنی بهرهٔ عطار نیست
زان به سخن تیغ زبان آختیم
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از عطار به یاد داریم، کلمات اوست؛ بنابراین با استفاده از قدرت کلام، به بیان سخنان او پرداخته‌ایم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/10/10 21:01
سید محسن

داشتن غلام بخصوص غلام بچه در زمان عطار عمل ناپسندی نبوده و از طرفی اظهار عشق به پسران جوان رسم بوده است