غزل شمارهٔ ۵۹۴
گرچه در عشق تو جان درباختیم
قیمت سودای تو نشناختیم
سالها بر مرکب فکرت مدام
در ره سودای تو میباختیم
خود تو در دل بودی و ما از غرور
یک نفس با تو نمیپرداختیم
چون بگستردی بساط داوری
پیش عشقت جان و دل درباختیم
بر دوعالم سرفرازی یافتیم
تا به سودای تو سر بفراختیم
آتش عشقت درآمد گرد دل
ما چو شمع از تف آن بگداختیم
بر امید وصل تو پروانهوار
خویشتن در آتشت انداختیم
گاه چون پروانهای میسوختیم
گاه با آن سوختن میساختیم
همچو عطار از جهان بردیم دست
تا نوای درد تو بنواختیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه در عشق تو جان درباختیم
قیمت سودای تو نشناختیم
هوش مصنوعی: هرچند که در عشق تو جان خود را فدای تو کردیم، اما ارزش و اهمیت عشق تو را درک نکردیم.
سالها بر مرکب فکرت مدام
در ره سودای تو میباختیم
هوش مصنوعی: سالها با تلاش و تفکر مستمر، در مسیر رسیدن به آرزوی تو وقت و انرژی صرف کردیم.
خود تو در دل بودی و ما از غرور
یک نفس با تو نمیپرداختیم
هوش مصنوعی: تو همیشه در دل ما حضور داشتی، اما ما به خاطر تکبر و خودخواهیمان لحظهای با تو ارتباط برقرار نکردیم.
چون بگستردی بساط داوری
پیش عشقت جان و دل درباختیم
هوش مصنوعی: وقتی که محبت و عشق تو را گسترش دادی و شرایط قضاوت دربارهاش را فراهم کردی، جان و دل خود را فدای آن کردم.
بر دوعالم سرفرازی یافتیم
تا به سودای تو سر بفراختیم
هوش مصنوعی: ما در دنیا و آخرت عزت و سربلندی به دست آوردیم، تا برای عشق تو سر خود را خم کنیم و خود را فدای تو کنیم.
آتش عشقت درآمد گرد دل
ما چو شمع از تف آن بگداختیم
هوش مصنوعی: عشق تو همچون آتش به قلب ما نفوذ کرد و ما مانند شمعی که در اثر حرارت میذوب شود، از شدت این عشق ذوب شدیم.
بر امید وصل تو پروانهوار
خویشتن در آتشت انداختیم
هوش مصنوعی: به خاطر امید دیدار تو، مانند پروانه به سوی آتش روانه شدم و خود را در آتش عشق تو انداختم.
گاه چون پروانهای میسوختیم
گاه با آن سوختن میساختیم
هوش مصنوعی: گاهی مانند پروانهای میسوختیم و گاهی با همین سوختن کنار میآمدیم و زندگی میکردیم.
همچو عطار از جهان بردیم دست
تا نوای درد تو بنواختیم
هوش مصنوعی: مانند عطار، از دنیا کناره گرفتیم تا بتوانیم به صدای درد تو گوش بسپاریم.

عطار