غزل شمارهٔ ۵۷۴
چاره نیست از توام چه چاره کنم
تا به تو از همه کناره کنم
چکنم تا همه یکی بینم
به یکی در همه نظاره کنم
آنچه زو هیچ ذره پنهان نیست
همچو خورشید آشکاره کنم
ذرهآی چون هزار عالم هست
پرده بر ذره ذره پاره کنم
تا که هر ذره را چو خورشیدی
بر براق فلک سواره کنم
صد هزاران هزار عالم را
پیش روی تو پیشکاره کنم
پس به یک یک نفس هزار جهان
تحفهٔ چون تو ماه پاره کنم
چون کنم قصد این سلوک شگرف
کوکب کفش از ستاره کنم
شیر دوشم هزار دریا بیش
لیک پستان ز سنگ خاره کنم
ذرههای دو کون را زان شیر
همچو اطفال شیرخواره کنم
چون کمال بلوغ ممکن نیست
چکنم گور گاهواره کنم
ای عجب چون بسازم این همه کار
هیچ باشد همه چه چاره کنم
عاقبت چون فلک فرو ریزم
این روش گر هزار باره کنم
همه چون چرخ گرد خود گردم
گرچه خورشید پشتواره کنم
نرهم از دو کون یک سر موی
مگر از خویشتن گذاره کنم
چون ز معشوق محو گشت فرید
تا کیش مرغ عشق باره کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چاره نیست از توام چه چاره کنم
تا به تو از همه کناره کنم
هوش مصنوعی: چارهای ندارم، نمیدانم چه کار کنم که بتوانم از همه چیز به تو نزدیکتر شوم.
چکنم تا همه یکی بینم
به یکی در همه نظاره کنم
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم کاری کنم که همه را به صورت یکپارچه ببینم و در همهچیز یکی را مشاهده کنم؟
آنچه زو هیچ ذره پنهان نیست
همچو خورشید آشکاره کنم
هوش مصنوعی: هر چه که از او پنهان نیست، مانند خورشید روشن و واضح به نمایش میگذارم.
ذرهآی چون هزار عالم هست
پرده بر ذره ذره پاره کنم
هوش مصنوعی: یک ذره به اندازه هزار جهان وجود دارد؛ من میخواهم پرده را از روی آن ذره کنار بزنم و همه چیز را آشکار کنم.
تا که هر ذره را چو خورشیدی
بر براق فلک سواره کنم
هوش مصنوعی: میخواهم هر ذرهای از وجود را مانند خورشید، در آسمان درخشان و پرچمدار قرار دهم.
صد هزاران هزار عالم را
پیش روی تو پیشکاره کنم
هوش مصنوعی: من میتوانم هزاران دنیا و عالم را به خاطر تو در دسترس قرار دهم و به تو تقدیم کنم.
پس به یک یک نفس هزار جهان
تحفهٔ چون تو ماه پاره کنم
هوش مصنوعی: من با هر نفسی میتوانم هزاران جهان را به خاطر تو، که همچون ماهی زیبا و درخشان هستی، تقدیم کنم.
چون کنم قصد این سلوک شگرف
کوکب کفش از ستاره کنم
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به این مسیر شگفتانگیز بروم وقتی که میخواهم زیبایی را از ستارهای سرشار کنم؟
شیر دوشم هزار دریا بیش
لیک پستان ز سنگ خاره کنم
هوش مصنوعی: من قدرت و توانایی زیادی دارم و میتوانم کارهای بزرگ و دشوار انجام دهم، اما در عین حال به دلیل سختیهایی که در مسیر وجود دارد، به ناچار مجبورم برای به دست آوردن آنچه میخواهم، تلاش بیشتری بکنم.
ذرههای دو کون را زان شیر
همچو اطفال شیرخواره کنم
هوش مصنوعی: من میخواهم ذرههای موجودات را با آن شیر به مانند کودکان شیرخوار پرورش دهم.
چون کمال بلوغ ممکن نیست
چکنم گور گاهواره کنم
هوش مصنوعی: وقتی به کمال و رشد نمیرسم، چه کار میتوانم بکنم؟ باید به یادآورم که گهوارهام را به گور تبدیل کنم.
ای عجب چون بسازم این همه کار
هیچ باشد همه چه چاره کنم
هوش مصنوعی: عجب است که با وجود همه تلاشی که برای انجام این کارها کردهام، در نهایت به هیچ نتیجهای نرسیدهام. نمیدانم چه باید بکنم.
عاقبت چون فلک فرو ریزم
این روش گر هزار باره کنم
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی که سرنوشت بر من تسلط پیدا کند، این راه و روش را حتی اگر هزار بار هم تکرار کنم، نتیجهای نخواهد داشت.
همه چون چرخ گرد خود گردم
گرچه خورشید پشتواره کنم
هوش مصنوعی: همه مانند چرخ دور خود میچرخند، هرچند که من خورشید را به عنوان حمایت خود قرار دهم.
نرهم از دو کون یک سر موی
مگر از خویشتن گذاره کنم
هوش مصنوعی: من خود را از دو طرف جمع میکنم، اما برای اینکه به حقیقت و ذات خود برسم، باید از هویت خود عبور کنم.
چون ز معشوق محو گشت فرید
تا کیش مرغ عشق باره کنم
هوش مصنوعی: وقتی که فرید از عشق معشوقش غافل شد، دیگر چگونه میتوانم خود را مانند پرندهای عاشق به نمایش بگذارم؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۷۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/10/19 12:01
نادر..
چه کنم تا همه یکی بینم
به یکی در همه نظاره کنم...