گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵۲

بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمی‌دانم
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمی‌دانم
ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سر گشتم که پای از سر نمی‌دانم
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمی‌دانم
به هشیاری می از ساغر جدا کردن توانستم
کنون از غایت مستی می از ساغر نمی‌دانم
به مسجد بتگر از بت باز می‌دانستم و اکنون
درین خمخانهٔ رندان بت از بتگر نمی‌دانم
چو شد محرم ز یک دریا همه نامی که دانستم
درین دریای بی نامی دو نام‌آور نمی‌دانم
یکی را چون نمی‌دانم سه چون دانم که از مستی
یکی راه و یکی رهرو یکی رهبر نمی‌دانم
کسی کاندر نمکسار اوفتد گم گردد اندر وی
من این دریای پر شور از نمک کمتر نمی‌دانم
دل عطار انگشتی سیه رو بود و این ساعت
ز برق عشق آن دلبر به جز اخگر نمی‌دانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: جز اینکه برای عشق تو غم بخورم، هیچ غمی دیگر نمی‌شناسم. همچنین هیچ شادی‌ای در دنیا هم از این غم شیرین‌تر نیست.
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمی‌دانم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از عشق تو جدا شوم، به خودم و دیگری اهمیت نخواهم داد، اما نمی‌دانم چگونه می‌توانم درباره عشق تو صحبت کنم و همچنان از خودم حرف بزنم.
ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سر گشتم که پای از سر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، آنقدر از خود بی‌خود شدم که دیگر نتوانم پای خود را از سرم تشخیص دهم.
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمی‌دانم
به هر راهی که می‌شناختم، قدم گذاشتم تا تو را بیابم . حالا دیگر نمی‌توانم ادامه دهم و هیچ راه دیگری را نمی‌شناسم.
به هشیاری می از ساغر جدا کردن توانستم
کنون از غایت مستی می از ساغر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: من توانستم که در حالت هوشیاری، از ساغر می جدا شوم، اما اکنون که به حدی مست شدم، حتی نمی‌دانم که می از ساغر چیست.
به مسجد بتگر از بت باز می‌دانستم و اکنون
درین خمخانهٔ رندان بت از بتگر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: من در گذشته به خوبی می‌دانستم که در مسجد، بت‌پرست چه کسی است، اما اکنون در این میخانهٔ رندان نمی‌توانم تشخیص دهم که بت‌پرست کیست.
چو شد محرم ز یک دریا همه نامی که دانستم
درین دریای بی نامی دو نام‌آور نمی‌دانم
هوش مصنوعی: وقتی که به یک حوزه خاص وارد می‌شوم و با آن آشنا می‌شوم، تمام نام‌ها و شناخته‌های قبلی‌ام در این دنیای بی‌نام، دیگر برایم معنایی ندارند و از میان همه آن‌ها فقط دو نام برجسته می‌شناسم.
یکی را چون نمی‌دانم سه چون دانم که از مستی
یکی راه و یکی رهرو یکی رهبر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: وقتی که نمی‌دانم وضعیت یکی از آن‌ها چگونه است، اما می‌دانم که سه نفر وجود دارند؛ یکی در حال حرکت است، یکی در مسیر است و یکی هم راهنما. اما در مورد آن یکی، هیچ اطلاعی ندارم.
کسی کاندر نمکسار اوفتد گم گردد اندر وی
من این دریای پر شور از نمک کمتر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: اگر کسی در باتلاقی بیفتد، گرفتار و گم می‌شود و من این دریا را که پُر از شوق و شور است، کمتر از آن باتلاق نمی‌دانم.
دل عطار انگشتی سیه رو بود و این ساعت
ز برق عشق آن دلبر به جز اخگر نمی‌دانم
هوش مصنوعی: دل عطار غمگین و دلتنگ بود و اکنون به خاطر عشق آن معشوق، جز شعله‌های آتش چیزی نمی‌فهمم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/03/23 18:05

این شعر زیبای حکیم رو استاد شجریان در آلبوم رسوای دل به غایت زیبا اجرا کردند...مخالف سه گاه ِ بسیار ارزنده ای است...
به دوستانی که این کار رو گوش نکردند پیشنهاد می کنم در اولین فرصت بشنوند و لذت ببرند...

1393/05/26 05:07
سروش

به قول یکی از دوستان وقتی اشعار کهن رو با صدای استاد شجریان می شنویم معانی دیگری از همان اشعار قابل درک می شوند...

1393/06/01 09:09
احمد صحرایی

سپاسگزارم از مدیریت سایت برای این کار بسیار زیبا و ارزنده شما. این سروده بسیار زیبا را نخستین بار از استاد شجریان شنیدم. باور بفرمایید به هیچ روی نمیدانستم که عطار چنین غزلهای زیبایی را سروده باشد. بر خود بایسته میدانم که در زودترین زمان دیوان غزل عطار را خریداری کنم. با آرزوی سربلندی برای شما

1393/11/23 12:01
آقارضا ریاضی بیدختی

با سلام
در بیت
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمی‌دانم
در بعضی چاپ ها "فرو نایم" به صورت "فرو تابم" ذکر شده است.در واقع در صورتی که کلمه فرونایم باشد یک نظر قطعی را بیان میکند که در آن از عشق برون آمدن موجب ضرر و زیانی نخواهد شد و معنی آن با بیت بعد جور نیست که ما و من گفتم را مناسب عشق نمی داند.
درحالی که اگر" فروتابم " یا مرود آیم را بپذیریم به معنی متضرر شدن و از اوجی به زیر آمدن خواهد بود و با بیت بعد هم معنی تر:
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در( به عشق اندر ) نمی‌دانم
نسخه مورد بررسی بنده چاپ انتشارات جاویدان در سال 1366 با حواشی و تعلیقات م.درویش است.

1395/03/08 03:06
مجتبی

سلام.مصرع دوم بیت ماقبل آخر قاعدتا باید چنین باشد:سگی کاندر نمکزار اوفتد... که اشاره ای است به حکم شرعی مبنی بر این که اگر سگ در نمکزار بمیرد تبدیل به نمک می شود وبااین استحاله حلال می گردد و خوردنش رواست.البته به نسخه ای خطی یا چاپی رجوع نکرده ام و این تصحیح استحسانی است.

1395/10/21 15:12
حسین

بیت دلی کو بود همدردم...... جا افتاده لطفا تصحیح نمایید با تشکر

1396/02/07 23:05
مصطفی

به نظرم متن کامل غزل این باشه:
به جز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم از این خوشتر نمی‌دانم

گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشق اندر نمی‌دانم

زبس کاندر ره عشقت ز پا می‌آمدم تا سر
چنان بی پا و سر گشتم که پا و سر نمی‌دانم

به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم ره دیگر نمی‌دانم

به هشیاری می از ساغر توانستم جدا کردن
کنون از غایت مستی می از ساغر نمی‌دانم

به مسجد بتگر از بت باز می‌دانستم و اکنون
در این خمخانه‌ی رندان بت از بتگر نمی‌دانم

دلی کو بود همدردم چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم دل از دلبر نمی‌دانم

چو محوم شد در این همه نامی که دانستم
در این دریای بی نامی دو نام آور نمی‌دانم

یکی را چون نمی‌دانم همه چون دانم از مستی؟
یکی رهرو یکی راه و یکی رهبر نمی‌دانم

سگی کاندر نمکزار اوفتد گم گردد اندر وی
من این دریای پر شور از نمک کمتر نمی‌دانم

دل عطار در گیتی سیه‌رو بود و این ساعت
ز برق عشق آن دلبر به جز اخگر نمی‌دانم

1396/05/24 19:07
حسین متین

این بیت جا افتاده
دلی کاو بود همدردم، چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم، دل از دلبر نمی‌دانم

1399/10/17 10:01
پدرام

وقتی شجریان یکی از بهترین آوازهای سه گاه خود را روی یکی از بهترین اشعار عطار می خواند شنونده حس وجد و سرخوشی عمیقی را تجریه می کند انگار که سال ها منتظر شنیدن چنین آواز سترگ و کم نظیری با شعری که گویی به مصاف همه عاشقانه های درخشان رفته است بوده ایم. این اجرا مربوط به سال 1375 است و این بهترین شعر عاشقانه ایست که از من عطار شنیده ام .

1400/07/25 12:09
Rend Mast

درود 

این شعر توسط شهرام ناظری در مناجات نامه اواز بدون ساز خوانده است

 

1401/03/21 02:06
علی دولتشاهی

سلام

ممنون میشم دوستان معنای بیت دوم رو بفرمایند؟

1401/05/16 15:08
فیروز رضایانی

با سلام

در حالیکه عشق تورا در دل دارم ،دیگر منیت در کار نیست.

در فضای عشق تو ،منیت را درک نمی کنم.

 

1401/11/31 08:01
alex Murphy

استاد فقید شجریان این غزل رو آلبوم رسوای دل خوانده اند