گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۴

دل و جانم ببرد جان و دلم
بی دل و جان بماند آب و گلم
متحیر شدم نمی‌دانم
کین چه درد است در نهاد دلم
این قدر آگهم کز آتش عشق
آتشین شد مزاج معتدلم
چون بود کشته از کشنده خجل
کو مرا کشت و من ازو خجلم
بحلی خواستم چو خونم ریخت
و او ز غیرت نمی‌کند بحلم
سجلی ساختم به خونم لیک
نیست یک تن گواه بر سجلم
جان عطار مرغ دنیا نیست
گو برآی از نهاد محتملم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل و جانم ببرد جان و دلم
بی دل و جان بماند آب و گلم
هوش مصنوعی: دل و جانم را از من گرفت، اکنون من بی‌دل و جان مانده‌ام، مانند آب و خاکی که بی‌حالت شده است.
متحیر شدم نمی‌دانم
کین چه درد است در نهاد دلم
هوش مصنوعی: بسیار گیج و سردرگم شدم و نمی‌دانم این احساسی که در درون دلم وجود دارد، چیست.
این قدر آگهم کز آتش عشق
آتشین شد مزاج معتدلم
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای از آتش عشق آگاه شده‌ام که حالا مزاج متعادلم به حالت آتشین درآمده است.
چون بود کشته از کشنده خجل
کو مرا کشت و من ازو خجلم
هوش مصنوعی: زمانی که فردی به دست دیگری کشته می‌شود، آن شخص کشنده باید از این عمل شرمنده باشد، اما من از او خجالت می‌کشم که مرا کشت.
بحلی خواستم چو خونم ریخت
و او ز غیرت نمی‌کند بحلم
هوش مصنوعی: خواستم که بر سر خودم حالتی به وجود آورم، اما او به خاطر غیرت و تعصبش نمی‌گذارد که به این حالت دست یابم.
سجلی ساختم به خونم لیک
نیست یک تن گواه بر سجلم
هوش مصنوعی: من برای خودم نشانه‌ای از درد و رنج ایجاد کردم، اما هیچ‌کس نیست که بر این نشانه‌ام شهادت دهد.
جان عطار مرغ دنیا نیست
گو برآی از نهاد محتملم
هوش مصنوعی: عطار به این معنا اشاره می‌کند که روح او به شدت از قید و بندهای دنیای مادی رنج می‌برد و او را مثل یک پرنده محبوس احساس می‌کند. او تاکید دارد که باید از این محدودیت‌ها و شرایط سخت رهایی یابد و به آزادی و فرار از جهان مادی دست پیدا کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴۴ به خوانش عندلیب