غزل شمارهٔ ۵۳۷
زیر بار ستمت میمیرم
روی در روی غمت میمیرم
شغل عشق تو چنان کرد مرا
کایمن از مدح و ذمت میمیرم
زندهٔ بی سر از آنم که چو شمع
سر خود بر قدمت میمیرم
حرمت گرچه مرا روی نمود
روی سوی حرمت میمیرم
آستین چند فشانی بر من
که میان حشمت میمیرم
آستینت چو علم کرد مرا
زار زیر علمت میمیرم
تا شدم زندهدل از خط خوشت
سرنگون چون قلمت میمیرم
به ستم رزق هرگه که دهی
می خورم وز ستمت میمیرم
دم عیسی است تورا وین عجب است
تا چرا من ز دمت میمیرم
من بمیرم ز تو روزی صد بار
تا نگویی که کمت میمیرم
لیک چون لعل توام زنده کند
زین قدم دم به دمت میمیرم
درده از جام جمت آب حیات
هین که بی جام جمت میمیرم
بی تو گر زنده بماندم نفسی
هر نفس لاجرمت میمیرم
کرم عشق تو دیده است فرید
بر امید کرمت میمیرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زیر بار ستمت میمیرم
روی در روی غمت میمیرم
هوش مصنوعی: در برابر ظلم و ستم تو، احساس خفگی و نابودی میکنم و وقتی به یاد غمت میافتم، دلم میشکند.
شغل عشق تو چنان کرد مرا
کایمن از مدح و ذمت میمیرم
هوش مصنوعی: محبت تو به قدری ما را تحت تأثیر قرار داده که دیگر برای من اهمیت ندارد که مورد ستایش قرار بگیرم یا مورد سرزنش.
زندهٔ بی سر از آنم که چو شمع
سر خود بر قدمت میمیرم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که بدون سر میسوزد و تنها برای تو جان میدهم.
حرمت گرچه مرا روی نمود
روی سوی حرمت میمیرم
هوش مصنوعی: اگرچه وجود من حرمت و احترام را به نمایش میگذارد، امّا من همچنان به خاطر حرمت و احترام به آن روی میآورم و خود را فدای آن میکنم.
آستین چند فشانی بر من
که میان حشمت میمیرم
هوش مصنوعی: من از شدت زیبایی و جذابیت تو دلم میخواهد که در دل این عظمت و شکوه غرق شوم و از همین حالا در آغوش آن بمیرم.
آستینت چو علم کرد مرا
زار زیر علمت میمیرم
هوش مصنوعی: وقتی آستینت را بلند کنی، من در زیر سایهات در حال زار و بیحالم و در همین حالت میمیرم.
تا شدم زندهدل از خط خوشت
سرنگون چون قلمت میمیرم
هوش مصنوعی: وقتی از عشق و زیبایی تو زنده و شاداب شدم، مانند قلمی که بر اثر دست خط تو خراب میشود، جانم را فدای تو میکنم.
به ستم رزق هرگه که دهی
می خورم وز ستمت میمیرم
هوش مصنوعی: هر زمان که چیزی از تو دریافت کنم، آن را میخورم و از زحمتی که به من وارد میکنی، رنج میبرم و آسیب میبینم.
دم عیسی است تورا وین عجب است
تا چرا من ز دمت میمیرم
هوش مصنوعی: حضور تو مانند نفس عیسی است که باعث زنده شدن روح من میشود. این موضوع شگفتانگیز است که چرا من به خاطر همین نفس، از شوق و عشق به تو به شدت دچار مرگ و فراق میشوم.
من بمیرم ز تو روزی صد بار
تا نگویی که کمت میمیرم
هوش مصنوعی: من برای تو هزار بار هم بمیرم، تا تو هرگز نگویی که کمتر از آن میمیرم.
لیک چون لعل توام زنده کند
زین قدم دم به دمت میمیرم
هوش مصنوعی: اما وقتی که زیبایی تو جان میبخشد، با هر گام تو، من به خاطر تو زندهام و در هر نفس، که تو را میستایم، حس میکنم که به سوی مرگ میروم.
درده از جام جمت آب حیات
هین که بی جام جمت میمیرم
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنجی که دارم، از جام جمت که آب حیات است، کمک میطلبم. زیرا بدون آن، احساس میکنم که زندگیام به پایان میرسد.
بی تو گر زنده بماندم نفسی
هر نفس لاجرمت میمیرم
هوش مصنوعی: اگر بدون تو زنده بمانم، هر لحظهای که بگذرد، به ناچار میمیرم.
کرم عشق تو دیده است فرید
بر امید کرمت میمیرم
هوش مصنوعی: عشق تو چشمانم را پر کرده و من بر روی امید مهربانیات جان میدهم.