غزل شمارهٔ ۵۲۲
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ میداری ز عشقم
که من معشوق اینم کان ندارم
اگر جانم بخواهد شد ز عشقت
غم عشق تورا فرمان ندارم
تو گفتی رو مکن در من نگاهی
که خوبی دارم و پیمان ندارم
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیک و بد فرمان ندارم
چو خود کردم به جان خویشتن بد
چرا بر خویشتن تاوان ندارم
کنون ناکام تن در دام دادم
که من خود کرده را درمان ندارم
چو هرکس بوسهای یابند از تو
من بیچاره آخر جان ندارم
بده عطار را یک بوسه بی زر
که زر دارم ولی چندان ندارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
هوش مصنوعی: اگر عشقت را به اندازه جانم دوست ندارم، پس به زیباییهای بیاعتباری تو هم اعتقادی ندارم.
چو گفتی ننگ میداری ز عشقم
که من معشوق اینم کان ندارم
هوش مصنوعی: وقتی تو میگویی که از عشق من خجالت میکشی، من میدانم که من معشوق تو هستم و تو چنین احساسی نداری.
اگر جانم بخواهد شد ز عشقت
غم عشق تورا فرمان ندارم
هوش مصنوعی: اگر زندگیام تحت تأثیر عشق تو قرار گیرد و غم عشق تو در وجودم جاری شود، از من کاری برنمیآید.
تو گفتی رو مکن در من نگاهی
که خوبی دارم و پیمان ندارم
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که در من نگاه نکن، زیرا من خوبیهایی دارم اما از نظر وفا و عهد به تو نازک-hearted هستم.
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیک و بد فرمان ندارم
هوش مصنوعی: من گیج و سردرگم هستم و از آنچه دستور میدهد پیروی نمیکنم، به همین خاطر نه میدانم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد.
چو خود کردم به جان خویشتن بد
چرا بر خویشتن تاوان ندارم
هوش مصنوعی: وقتی که خودم به جان خود آسیب رساندم، چرا باید عذاب و هزینهاش را بر خودم تحمل کنم؟
کنون ناکام تن در دام دادم
که من خود کرده را درمان ندارم
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر اشتباهی که خودم مرتکب شدم، در درد و رنج گرفتار شدم و نمیتوانم برای آن چارهای پیدا کنم.
چو هرکس بوسهای یابند از تو
من بیچاره آخر جان ندارم
هوش مصنوعی: هر کسی از تو بوسهای بگیرد، من که بیچارهام آخر کسی را ندارم که جانم را برایش بگذارم.
بده عطار را یک بوسه بی زر
که زر دارم ولی چندان ندارم
هوش مصنوعی: به عطار یک بوسه بدون هیچ شیء قیمتی بده، چون که من پول دارم اما نه به اندازهای که بخواهم.