غزل شمارهٔ ۵۰۸
عشق بالای کفر و دین دیدم
بی نشان از شک و یقین دیدم
کفر و دین و شک و یقین گر هست
همه با عقل همنشین دیدم
چون گذشتم ز عقل صد عالم
چون بگویم که کفر و دین دیدم
هرچه هستند سد راه خودند
سد اسکندری من این دیدم
فانی محض گرد تا برهی
راه نزدیکتر همین دیدم
چون من اندر صفات افتادم
چشم صورت صفات بین دیدم
هر صفت را که محو میکردم
صفتی نیز در کمین دیدم
جان خود را چو از صفات گذشت
غرق دریای آتشین دیدم
خرمن من چو سوخت زان دریا
ماه و خورشید خوشهچین دیدم
گفتی آن بحر بی نهایت را
جنت عدن و حور عین دیدم
چون گذر کردم از چنان بحری
رخش خورشید زیر زین دیدم
حلقهای یافتم دو عالم را
دل در آن حلقه چون نگین دیدم
آخر الامر زیر پردهٔ غیب
روی آن ماه نازنین دیدم
آسمان را که حلقهٔ در اوست
پیش او روی بر زمین دیدم
بر رخ او که عکس اوست دو کون
برقع از زلف عنبرین دیدم
نقش های دو کون را زان زلف
گره و تاب و بند و چین دیدم
هستی خویش پیش آن خورشید
سایهٔ یار راستین دیدم
دامنش چون به دست بگرفتم
دست او اندر آستین دیدم
هر که او سر این حدیث شناخت
نقطهٔ دولتش قرین دیدم
جان عطار را نخستین گام
برتر از چرخ هفتمین دیدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق بالای کفر و دین دیدم
بی نشان از شک و یقین دیدم
هوش مصنوعی: عشق را در بالاتر از هر چیزی، چه کفر و چه دین، مشاهده کردم و در این باره، هیچ تردید و یقین خاصی پیدا نکردم.
کفر و دین و شک و یقین گر هست
همه با عقل همنشین دیدم
هوش مصنوعی: همهٔ باورها و نگرانیها، چه کفر و چه دین، چه تردید و چه یقین، همه تحت تأثیر عقل و تفکر قرار دارند.
چون گذشتم ز عقل صد عالم
چون بگویم که کفر و دین دیدم
هوش مصنوعی: وقتی از مرز عقل و درک فراتر رفتم، چطور میتوانم بگویم که باورها و اعتقادات مختلفی را مشاهده کردهام.
هرچه هستند سد راه خودند
سد اسکندری من این دیدم
هوش مصنوعی: هرچه موانعی در مسیرم وجود دارد، برای من مانند سدی است که نمیتواند مانع پیشرفت و موفقیت من شود.
فانی محض گرد تا برهی
راه نزدیکتر همین دیدم
هوش مصنوعی: برای آنکه به راه نزدیکتر دست یابی، باید خود را به طور کامل از میان برداری. من همین را مشاهده کردم.
چون من اندر صفات افتادم
چشم صورت صفات بین دیدم
هوش مصنوعی: وقتی که به ویژگیها و صفات پرداختم، دیدم که چشمِ زیبایی و ظاهر، فقط به صفات ظاهری توجه دارد.
هر صفت را که محو میکردم
صفتی نیز در کمین دیدم
هوش مصنوعی: هرگاه یکی از ویژگیهایم را کنار میگذاشتم، ویژگی دیگری را مییافتم که آماده بود به جای آن بیاید.
جان خود را چو از صفات گذشت
غرق دریای آتشین دیدم
هوش مصنوعی: زمانی که جانم از ویژگیهای دنیوی عبور کرد، در دریای آتشینی غرق شدم.
خرمن من چو سوخت زان دریا
ماه و خورشید خوشهچین دیدم
هوش مصنوعی: وقتی که خرمن من سوخت، از آن دریا ماه و خورشید را دیدم که خوشهها را میچینند.
گفتی آن بحر بی نهایت را
جنت عدن و حور عین دیدم
هوش مصنوعی: گفتی آن دریای بیپایان را بهشت عدن و دختران بهشتی را مشاهده کردم.
چون گذر کردم از چنان بحری
رخش خورشید زیر زین دیدم
هوش مصنوعی: وقتی از آن دریا عبور کردم، دیدم که زیر زین اسبم، خورشید مانند رخش درخشان است.
حلقهای یافتم دو عالم را
دل در آن حلقه چون نگین دیدم
هوش مصنوعی: در دنیای پیرامونم چیزی را یافتهام که مانند حلقهای است و در دل این حلقه، دو جهان را مشاهده میکنم؛ میتوانم بگویم که دل من مانند نگینی در این حلقه میدرخشد.
آخر الامر زیر پردهٔ غیب
روی آن ماه نازنین دیدم
هوش مصنوعی: در نهایت، در پس پردهٔ ناپیدا، چهرهٔ آن معشوق زیبا را مشاهده کردم.
آسمان را که حلقهٔ در اوست
پیش او روی بر زمین دیدم
هوش مصنوعی: دیدم که آسمان که مانند یک حلقه دور زمین است، در پیش پای او به زمین نگاه میکند.
بر رخ او که عکس اوست دو کون
برقع از زلف عنبرین دیدم
هوش مصنوعی: بر چهره او که خود نمایی از زیباییاش است، دو دسته از زلفهای عطرآگینش را مشاهده کردم.
نقش های دو کون را زان زلف
گره و تاب و بند و چین دیدم
هوش مصنوعی: موهای تابدار و پیچیدهاش، نقش و نگارهای دو دنیا را در خود داشتند و آن را به زیبایی به نمایش میگذاشتند.
هستی خویش پیش آن خورشید
سایهٔ یار راستین دیدم
هوش مصنوعی: در برابر آن خورشید، که نماد عشق و حقیقت است، سایه ی معشوق واقعی خود را مشاهده کردم.
دامنش چون به دست بگرفتم
دست او اندر آستین دیدم
هوش مصنوعی: وقتی دامش را به دست گرفتم، متوجه شدم دست او در آستینش پنهان است.
هر که او سر این حدیث شناخت
نقطهٔ دولتش قرین دیدم
هوش مصنوعی: هر کسی که به عمق این موضوع پی ببرد، نشانههای موفقیتش را در کنار خود میبیند.
جان عطار را نخستین گام
برتر از چرخ هفتمین دیدم
هوش مصنوعی: من مشاهده کردم که جان عطار در ابتدا، به سطحی بالاتر از چرخ حیات و گردش زمان رسید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۰۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/03/07 11:06
قاف
چیزی بالاتر تر از کفر و دین دیده تعمل کنید در ایات