گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۰

دریاب که رخت برنهادم
روی از عالم بدر نهادم
هم غصه به زیر پای بردم
هم پای به آن زبر نهادم
نایافته وصل جان بدادم
این نیز بر آن دگر نهادم
دریای غم تو موج می‌زد
من روی به موج در نهادم
ناگاه به درد غرق گشتم
یک گام چو بیشتر نهادم
گفتی سفری بکن که در راه
از بهر تو صد خطر نهادم
از خاک در تو برگرفتم
آن روی که در سفر نهادم
فراشی خاک درگه تو
با جانب چشم تر نهادم
خون خوردن جاودانه بی تو
قسم دل بی خبر نهادم
از خون سرشک من گلی شد
هر خشت که زیر سر نهادم
جز نام تو بار بر نیاورد
هر داغ که بر جگر نهادم
در آتش دل بتافتم گرم
از هر داغی که بر نهادم
بس مهر که از خیال رویت
بر مردمک بصر نهادم
آن چندان مهر تا قیامت
از بهر یکی نظر نهادم
بی او نظری فرید نگشاد
کین قاعده معتبر نهادم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریاب که رخت برنهادم
روی از عالم بدر نهادم
هوش مصنوعی: بفهم که من تمام تعلقاتم را رها کرده و از این دنیا دور شده‌ام.
هم غصه به زیر پای بردم
هم پای به آن زبر نهادم
هوش مصنوعی: من هم غم و اندوه خود را به زیر پا گذاشتم و هم قدم‌هایم را بر بالای آن گذاشته‌ام.
نایافته وصل جان بدادم
این نیز بر آن دگر نهادم
هوش مصنوعی: من به خاطر عدم وصل و محبوبی که به او نرسیدم، جانم را فدای او کردم و حالا هم به خاطر آن عشق دیگری را در دل گذاشته‌ام.
دریای غم تو موج می‌زد
من روی به موج در نهادم
هوش مصنوعی: غم تو مانند دریا پر از موج بود و من به دنبال آن موج‌ها رفتم.
ناگاه به درد غرق گشتم
یک گام چو بیشتر نهادم
هوش مصنوعی: ناگهان دچار درد شدم و هر چه بیشتر قدم برداشتم، این درد افزایش پیدا کرد.
گفتی سفری بکن که در راه
از بهر تو صد خطر نهادم
هوش مصنوعی: گفتی که برو سفر و در این راه من برای تو خطرات زیادی را در نظر گرفته‌ام.
از خاک در تو برگرفتم
آن روی که در سفر نهادم
هوش مصنوعی: من از خاک تو آن چهره‌ای را برمی‌دارم که در سفر به یاد تو گذاشته‌ام.
فراشی خاک درگه تو
با جانب چشم تر نهادم
هوش مصنوعی: به معنای این است که من با چشمانی پر از اشک، در برابر درگاه تو خاکی را به نشانهٔ خضوع و بندگی پخش کرده‌ام.
خون خوردن جاودانه بی تو
قسم دل بی خبر نهادم
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگی‌ام پر از درد و رنج است و قلبم نیز از این وضعیت بی‌خبر است.
از خون سرشک من گلی شد
هر خشت که زیر سر نهادم
هوش مصنوعی: هر کجا که سرم را گذاشتم، اشک من سبب شد که آن مکان به زیبایی گل تبدیل شود.
جز نام تو بار بر نیاورد
هر داغ که بر جگر نهادم
هوش مصنوعی: هیچ نامی جز نام تو نتوانسته است، بار سنگینی از درد و رنجی که در دل دارم را تحمل کند.
در آتش دل بتافتم گرم
از هر داغی که بر نهادم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و شوق به معشوق در آتش دل خود سوختم و از هر دردی که به من رسید، گرم و پرشور شدم.
بس مهر که از خیال رویت
بر مردمک بصر نهادم
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ی زیادی عشق و محبت از تصور چهره‌ات بر مردمک چشمانم گذاشته‌ام.
آن چندان مهر تا قیامت
از بهر یکی نظر نهادم
هوش مصنوعی: من تمام عشق و محبت خود را تا پایان دنیا برای یک نگاه از تو کنار گذاشته‌ام.
بی او نظری فرید نگشاد
کین قاعده معتبر نهادم
هوش مصنوعی: بدون حضور او، فکری نداشتم که این اصل را به‌عنوان یک قاعده معتبر برگزیده‌ام.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش عندلیب