گنجور

غزل شمارهٔ ۴۸۰

دی در صف اوباش زمانی بنشستم
قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس
از دلق برون آمدم از زرق برستم
از صومعه با میکده افتاد مرا کار
می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم
چون صومعه و میکده را اصل یکی بود
تسبیح بیفکندم و زنار ببستم
در صومعه صوفی چه شوی منکر حالم
معذور بدار ار غلطی رفت که مستم
سرمست چنانم که سر از پای ندانم
از باده که خوردم خبرم نیست که هستم
یک جرعه از آن باده اگر نوش کنی تو
عیبم نکنی باز اگر باده پرستم
اکنون که مرا کار شد از دست، چه تدبیر
تقدیر چنین بود و قضا نیست به دستم
عطار درین راه قدم زن چه زنی دم
تا چند زنی لاف که من مست الستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی در صف اوباش زمانی بنشستم
قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم
هوش مصنوعی: روزی در جمع مردم بی‌خود و نابسامان نشستم و در آن حال، بی‌سر و سامان شدم و پیمان خود را از دست دادم.
جاروب خرابات شد این خرقهٔ سالوس
از دلق برون آمدم از زرق برستم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که لباس ریاکاری و ظاهر فریبنده را کنار گذاشته‌ام. از دنیای زرق و برق و تظاهر رهایی یافتم و به حقیقت و واقعیت نزدیک شدم.
از صومعه با میکده افتاد مرا کار
می‌دادم و می‌خوردم و بی می ننشستم
هوش مصنوعی: در صومعه (محل عبادت) با حالت خویش کنار آمدم و به میکده (محل شراب‌خواری) رفتم. در اینجا مشغول کار و نوشیدن شدم و بدون نوشیدنی نمی‌توانستم بنشینم.
چون صومعه و میکده را اصل یکی بود
تسبیح بیفکندم و زنار ببستم
هوش مصنوعی: چون خانه عبادت و میخانه هر دو هدف واحدی دارند، من تسبیح را کنار گذاشتم و خود را به زنجیر قبول محدودیت نکردم.
در صومعه صوفی چه شوی منکر حالم
معذور بدار ار غلطی رفت که مستم
هوش مصنوعی: هر چه در صومعه یا خانقاه یا جمع صوفیان انجام دهم، اگر حال من مورد پذیرش نیست و قضاوت می‌شود، لطفاً مرا ببخشید، زیرا ممکن است در حالت مستی و بی‌خبری مرتکب اشتباهی شده باشم.
سرمست چنانم که سر از پای ندانم
از باده که خوردم خبرم نیست که هستم
هوش مصنوعی: من آن‌قدر مست و سرخوشم که نمی‌توانم تشخیص دهم که از کجا آمده‌ام و چه حالی دارم؛ انگار از شراب نوشیده‌ام و هیچ خبر از وضعیت خود ندارم.
یک جرعه از آن باده اگر نوش کنی تو
عیبم نکنی باز اگر باده پرستم
هوش مصنوعی: اگر تو کمی از آن شراب بنوشی، دیگر عیب من را نخواهی گرفت، حتی اگر باز هم شراب‌پرست باشم.
اکنون که مرا کار شد از دست، چه تدبیر
تقدیر چنین بود و قضا نیست به دستم
هوش مصنوعی: اکنون که کار من به طور ناخواسته دشوار شده است، چه تدبیری می‌توانستم داشته باشم، که این تقدیر چنین رقم خورده و تغییر آن از دست من خارج است.
عطار درین راه قدم زن چه زنی دم
تا چند زنی لاف که من مست الستم
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره می‌شود که در مسیر عشق و حقیقت گام برمی‌دارد. او از طرفی به دیگران می‌گوید که مدت زیادی نمی‌تواند در این حالت باقی بماند و از سوی دیگر به نوعی به خود اشاره می‌کند که به زیبایی و خلوص در این راه مشغول است، زیرا هنوز در او حالتی از مستی و شیدایی وجود دارد. بر این اساس، او خودش را در این سفر گرفتار می‌بیند و توانایی تداوم این حالت را برای مدت طولانی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۸۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/03/20 21:06
حسن دماوندی

اکنون که مرا کار شدازدست چه تدبیر
تقدیر چنین بود قضا نیست به دستم
تدبیر/تقدیر:به یک اعتبار تقدیر عمل وعلم خداوند است ،و تدبیر علم عمل بنده.البته تدبیر حقیقی از آن خدا وند است.چنانکه در قرآن مجید بارها به خداوند تدبیر نسبت داده شده است(یونس،32؛رعد،2؛سجده،5) به زوج و تقدیر و این مضمون که تدبیر آدمی مقهور تقدیر الهی است بارها در ادب فارسی اشاره شده است.در کلیله آمده است:《همه تدبیرها سخرهءتقدیر است...》(ص 132)....
بهاءالدین خرمشاهی(حافظ نامه)