غزل شمارهٔ ۴۶۷
از می عشق تو مست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از می عشق تو مست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
هوش مصنوعی: از عشق تو چنان مست و بیخود شدهام که مانند خاک و ذرهای در برابر درگاهت افتادهام.
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
هوش مصنوعی: من در حالت مستی قرار دارم و هیچ نشانهای از هشیاری در من نیست، چون از همان روز اولی که مست شدم، به این حالت دچار گشتهام.
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
هوش مصنوعی: در محیطی پر از گناه و عشق، به وضعیت عاشق و پر از درد دچار شدهام.
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
هوش مصنوعی: توبهی من هیچگاه کامل نبوده و از سرزنشها و انتقادات، روحیهام تضعیف شده است.
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
هوش مصنوعی: من از هستی خود بیخبرم و وجودم متکی به همین هستی است؛ به همین خاطر، وجود من مانند ناپدید شدن است، زیرا به خاطر وجودم دچار افت و زوال شدهام.
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
هوش مصنوعی: من مثل ماهی تپش دارم، میدانی چرا؟ چون از دریا به کناره افتادهام.
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
هوش مصنوعی: ای ساقی، مرا از خود بیخود کن و دستانت را بگشا، زیرا من در درون خود به تنگنا افتادهام و اسیر شدهام.
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
هوش مصنوعی: دست من که از چهره زیبای تو دور مانده، مانند دلی است که به خاطر دوری از تو بیتاب و آشفته است.
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
هوش مصنوعی: در حال حاضر من در حال نوشیدن شراب هستم و احساس میکنم که زمان و حالتی بین نیمه و شراب را تجربه میکنم، گویی که در میان دنیای نوشیدن و خواب و بیداری گرفتار شدهام.