گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۰

صبح برانداخت نقاب ای غلام
می‌ده و برخیز ز خواب ای غلام
همچو گلم بر سر آتش نشاند
شوق شراب چو گلاب ای غلام
بی نمکی چند کنی باده نوش
وز جگرم خواه کباب ای غلام
دور بگردان و شتابی بکن
چند کند عمر شتاب ای غلام
جان من سوخته دل را دمی
زنده کن از جام شراب ای غلام
آب حیات است می و من چو شمع
مرده دلم بی می ناب ای غلام
از قدح باده دلم زنده کن
تا برهد جان ز عذاب ای غلام
چون دل عطار ز تو تافته است
تافته را نیز متاب ای غلام

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح برانداخت نقاب ای غلام
می‌ده و برخیز ز خواب ای غلام
هوش مصنوعی: صبح فرا رسیده است و پرده از چهره‌اش کنار رفته است، ای خدمتkar، بیدار شو و از خواب خارج شو.
همچو گلم بر سر آتش نشاند
شوق شراب چو گلاب ای غلام
هوش مصنوعی: شوق نوشیدن شراب در من همانند گلاب است که بر روی آتش می‌جوشد و سرشار از عطر و طعم شگفت‌انگیز است. مانند گلی که بر سر آتش قرار داده شده، من نیز تحت تاثیر این شوق قرار دارم.
بی نمکی چند کنی باده نوش
وز جگرم خواه کباب ای غلام
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی بدون شور و شوق باده بنوشی؟ از دل من، ای خدمتکار، کباب درست کن.
دور بگردان و شتابی بکن
چند کند عمر شتاب ای غلام
هوش مصنوعی: به دور خود بچرخ و کمی عجله کن، زیرا این سرعت عمل ممکن است زندگی را طولانی‌تر کند، ای جوان.
جان من سوخته دل را دمی
زنده کن از جام شراب ای غلام
هوش مصنوعی: ای غلام، جان من به شدت پریشان است؛ کمی دل را زنده کن و با نوشیدن شراب، حال و هوای مرا تغییر بده.
آب حیات است می و من چو شمع
مرده دلم بی می ناب ای غلام
هوش مصنوعی: شراب همانند آب حیات است و من مانند شمعی بی‌جان هستم؛ دلم بدون شراب خالص، بی‌روح و مرده است، ای غلام.
از قدح باده دلم زنده کن
تا برهد جان ز عذاب ای غلام
هوش مصنوعی: از جام شراب دلم را شاد کن تا جانم از رنج و عذابی که در آن هستم رهایی یابد، ای بنده.
چون دل عطار ز تو تافته است
تافته را نیز متاب ای غلام
هوش مصنوعی: دل عطار به تو علاقه‌مند شده و این علاقه را نمی‌توان نادیده گرفت، پس مراقب باش که این احساس را سرکوب نکنی، ای بنده.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۶۰ به خوانش عندلیب