غزل شمارهٔ ۴۵۷
گشت جهان همچو نگار ای غلام
بادهٔ گلرنگ بیار ای غلام
با گل و با بلبل و با مل بهم
وصلطلب فصل بهار ای غلام
بلبل عاشق به صبوحی درست
میشنوی نالهٔ زار ای غلام
نرگس سرمست نگر کاو فکند
سر ز گرانی به کنار ای غلام
پیش نشین تازه بکن کار آب
بیش مبر آب ز کار ای غلام
آب بده زانکه جهان هر نفس
خاک کند چون تو هزار ای غلام
زخم خمارم چو به زاری بکشت
نوش خمارم ز خم آر ای غلام
روز چو شد باز نیاید دگر
چند کنی روز گذار ای غلام
چند شمار زر و زینت کنی
فکر کن از روز شمار ای غلام
نیستی آگه که دم واپسین
از تو برآرند دمار ای غلام
قصهٔ مرگم جگر و دل بسوخت
دست ازین قصه بدار ای غلام
واقعهٔ مشکل دارالغرور
برد ز عطار قرار ای غلام
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشت جهان همچو نگار ای غلام
بادهٔ گلرنگ بیار ای غلام
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دنیا به زیبایی و جذابیت یک تصویر است. ای خدمتگزار، بادهای رنگین و خوشبو بیاور.
با گل و با بلبل و با مل بهم
وصلطلب فصل بهار ای غلام
هوش مصنوعی: در فصل بهار، با گل و بلبل و ملنجک به یکدیگر پیوستهام و به همه جا میگویم ای غلام!
بلبل عاشق به صبوحی درست
میشنوی نالهٔ زار ای غلام
هوش مصنوعی: بلبل عاشق در زمان صبحانه به زیباترین شکل صدای نالههای خود را میسازد، ای غلام، تو به خوبی این صدا را میشنوی.
نرگس سرمست نگر کاو فکند
سر ز گرانی به کنار ای غلام
هوش مصنوعی: نرگس مستی را ببین که چه زیبایی دارد. او از شدت سنگینی، سرش را به کنار انداخته است. ای غلام، به تماشای این زیبایی بپرداز.
پیش نشین تازه بکن کار آب
بیش مبر آب ز کار ای غلام
هوش مصنوعی: به زمان حال نزدیک شو و کارهای جدیدی را آغاز کن. اما هیچگاه از انجام کارها یا تلاشها دست نکش، ای خدمتگذار.
آب بده زانکه جهان هر نفس
خاک کند چون تو هزار ای غلام
هوش مصنوعی: به او آب بده زیرا هر لحظه این دنیا به خاک تبدیل میشود، مانند تو که هزاران بار همانند گل آبی.
زخم خمارم چو به زاری بکشت
نوش خمارم ز خم آر ای غلام
هوش مصنوعی: زخم ناشی از درد و دوری عشق به حدی است که انگار جانم را میگیرد. ای غلام، بیا و با شراب خمی مرا تسکین بده.
روز چو شد باز نیاید دگر
چند کنی روز گذار ای غلام
هوش مصنوعی: روز که میگذرد، به عقب برنمیگردد. پس تو ای بندگان، از وقتگذران کردن خودداری کنید و ارزش زمان را درک کنید.
چند شمار زر و زینت کنی
فکر کن از روز شمار ای غلام
هوش مصنوعی: به تعداد پول و زرق و برق زندگی نپرداز، ای غلام، به روزهایی که میگذرد فکر کن.
نیستی آگه که دم واپسین
از تو برآرند دمار ای غلام
هوش مصنوعی: تو خبر نداری که در آخرین لحظات از تو چه حوادثی میتواند رخ دهد، ای خدمتگزار.
قصهٔ مرگم جگر و دل بسوخت
دست ازین قصه بدار ای غلام
هوش مصنوعی: قصهٔ مرگ من آنقدر دردآور و جانسوز است که دل و جگرم را سوزانده است. ای غلام، از این داستان دست بردار.
واقعهٔ مشکل دارالغرور
برد ز عطار قرار ای غلام
هوش مصنوعی: ای غلام، واقعهای که در دارالغرور (جایی پر از فریب) رخ داده، برای عطار (شاعر) بسیار دشوار است، اما او آن را تحمل کرده و بر آن غلبه کرده است.