غزل شمارهٔ ۴۴۱
دلا در سر عشق از سر میندیش
بده جان و ز جان دیگر میندیش
چو سر در کار و جان در یار بازی
خوشی خویش ازین خوشتر میندیش
رسن از زلف جانان ساز جان را
وزین فیروزهگون چنبر میندیش
چو پروانه گرت پر سوزد آن شمع
به پهلو میرو و از پر میندیش
چو عشاق را نه کفر است و نه ایمان
ز کار مؤمن و کافر میندیش
مقامرخانهٔ رندان طلب کن
سر اندر باز و از افسر میندیش
چو سر در باختی بشناختی سر
چو سر بشناختی از سر میندیش
همه بتها چو ابراهیم بشکن
هم از آذر هم از آزر میندیش
چو آن حلاج برکش پنبه از گوش
هم از دار و هم از منبر میندیش
اگر عشقت بسوزد بر سر دار
دهد بر باد خاکستر میندیش
چو انگشت سیهرو گشت اخگر
تو آن انگشت جز اخگر میندیش
چو می با ساغر صافی یکی گشت
دویی گم شد می و ساغر میندیش
چو مس در زر گدازد مرد صراف
مس آنجا زر بود جز زر میندیش
مشو اینجا حلولی لیکن این رمز
جز استغراق در دلبر میندیش
اگر خواهی که گوهر بیابی
درین دریا به جز گوهر میندیش
بسی کشتی جان بر خشک راندی
تو کشتی ران ز خشک و تر میندیش
چنان فربه نهای تو هم درین کار
اگر صیدی فتد لاغر میندیش
چو تو دایم به پهنا میشوی باز
ازین وادی پهناور میندیش
درین دریای پر گرداب حسرت
کس از عطار حیرانتر میندیش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلا در سر عشق از سر میندیش
بده جان و ز جان دیگر میندیش
هوش مصنوعی: ای دل، در عشق به فکر مشو و فقط به آنچه که میخواهی توجه کن، جانت را بده و از جان و مسائل دیگر نگران نباش.
چو سر در کار و جان در یار بازی
خوشی خویش ازین خوشتر میندیش
هوش مصنوعی: زمانی که تمام توجهت را به کار و عشق میسپاری، هیچ چیزی بهتر از این لذت را در نظر نگیر.
رسن از زلف جانان ساز جان را
وزین فیروزهگون چنبر میندیش
هوش مصنوعی: به زلف معشوق مانند ریسمانی دست و دل خود را به او ببند و از زیبایی و درخشش او غافل نشو.
چو پروانه گرت پر سوزد آن شمع
به پهلو میرو و از پر میندیش
هوش مصنوعی: اگر شمعی در کنارت روشن است و تو مانند پروانهای به آن علاقهمند هستی، نباید از خطر سوختن بترسی؛ در عوض، به آن شمع نزدیک شو و نگران عواقب نباش.
چو عشاق را نه کفر است و نه ایمان
ز کار مؤمن و کافر میندیش
هوش مصنوعی: عشاق نه به کفر و نه به ایمان اهمیت میدهند، پس به کارهای مؤمن و کافر فکر نکنید.
مقامرخانهٔ رندان طلب کن
سر اندر باز و از افسر میندیش
هوش مصنوعی: به دنبال مکانی برای استراحت و خوشگذرانی با دوستان خود باش و نگران لباس و ظاهر خود نباش.
چو سر در باختی بشناختی سر
چو سر بشناختی از سر میندیش
هوش مصنوعی: اگر تمام انرژی و تلاش خود را در یک موقعیت از دست بدهی، باید درک کنی که آن موقعیت به خوبی شناخته شده است. وقتی که شناختی از وضعیت پیدا کردی، دیگر نباید بار دیگر به آن فکر کنی.
همه بتها چو ابراهیم بشکن
هم از آذر هم از آزر میندیش
هوش مصنوعی: تمامی بتها را مانند ابراهیم بشکن، نه نگران آذر باش و نه از آزر بترس.
چو آن حلاج برکش پنبه از گوش
هم از دار و هم از منبر میندیش
هوش مصنوعی: زمانی که آن حلاج پنبهها را از گوشش بیرون میآورد، هم از دار و هم از منبر به دور باش و به آنها فکر نکن.
اگر عشقت بسوزد بر سر دار
دهد بر باد خاکستر میندیش
هوش مصنوعی: اگر عشق تو بسوزد و بر سر دار برود، دیگر به خاکستر آن فکر نکن.
چو انگشت سیهرو گشت اخگر
تو آن انگشت جز اخگر میندیش
هوش مصنوعی: وقتی که انگشتت به رنگ سیاه درآمد، بدان که تو خود همان آتش هستی. فقط به آتش فکر نکن و از آن فراتر برو.
چو می با ساغر صافی یکی گشت
دویی گم شد می و ساغر میندیش
هوش مصنوعی: وقتی شراب و جام صاف و خالص با هم یکی میشوند، دیگر دوگانگی وجود ندارد. پس به شراب و جام فکر نکن.
چو مس در زر گدازد مرد صراف
مس آنجا زر بود جز زر میندیش
هوش مصنوعی: زمانی که مس در زر آب میشود، آن مرد صراف مس را در آنجا نمیبیند و تنها به زر فکر میکند. به عبارت دیگر، وقتی چیزی ارزشش تغییر کند، نباید به همان ویژگی قبلیاش توجه کرد و باید به ارزش جدید آن فکر کرد.
مشو اینجا حلولی لیکن این رمز
جز استغراق در دلبر میندیش
هوش مصنوعی: به اینجا نیامدهای تا به شادی و سرور بپردازی، اما به این نکته توجه کن که راز اصلی تنها در غرق شدن در عشق محبوب نهفته است.
اگر خواهی که گوهر بیابی
درین دریا به جز گوهر میندیش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به گنج و ثروت واقعی دست پیدا کنی، تنها به دنبال چیزهای ارزشمند باش و به چیزهای دیگر فکر نکن.
بسی کشتی جان بر خشک راندی
تو کشتی ران ز خشک و تر میندیش
هوش مصنوعی: تو در زندگی خود بارها با مشکلات و سختیها روبرو شدهای، اما باید بدانی که کشتی راندن در دریا های زندگی نیاز به توجه به جزئیات و مشکلات ندارد. به جای این که نگران چالشها باشی، بر حرکت و پیشرفت خود تمرکز کن.
چنان فربه نهای تو هم درین کار
اگر صیدی فتد لاغر میندیش
هوش مصنوعی: اگر در این کار چنان قوی و چاق نیستی، نگران نباش که اگر شکار لاغری به دام افتاده، تو هم از آن ناامید نشو.
چو تو دایم به پهنا میشوی باز
ازین وادی پهناور میندیش
هوش مصنوعی: وقتی که تو همیشه در حال گسترش و پیشرفت هستی، دیگر به این دنیای وسیع فکر نکن.
درین دریای پر گرداب حسرت
کس از عطار حیرانتر میندیش
هوش مصنوعی: در این دریا که پر از گردابهای حسرت است، هیچکس بیشتر از عطار در آن حیران نیست و به فکر نمیافتد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/01/11 10:04
میم کاف
سلام و هراران
نیم بیتِ "چو عشاق را نه کفر است و نه ایمان" به
" چو عاشق را نه کفر است و نه ایمان"
لطفاً تصحیح شود.
1400/08/03 22:11
سید محسن
اگر خواهی که گوهر را بیابی---بنظر درست میرسد