گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۰

ای دل ز جفای یار مندیش
در نه قدم و ز کار مندیش
جویندهٔ در ز جان نترسد
گل می‌طلبی ز خار مندیش
با پنجهٔ شیر پنجه می‌زن
از کام و دهان مار مندیش
مردانه به کوی یار درشو
از خنجر هر عیار مندیش
گر نیل وصال یار باید
از گفتن ننگ و عار مندیش
چون با تو بود عنایت یار
گر خصم بود هزار مندیش
چون یافته‌ای جمال او را
از گشتن سنگسار مندیش
منصور تویی بزن اناالحق
تسلیم شو و ز دار مندیش
عطار تویی چو ماه و خورشید
در تاب زهر غبار مندیش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل ز جفای یار مندیش
در نه قدم و ز کار مندیش
هوش مصنوعی: ای دل، از بدی‌های محبوب نگران نباش و به کارهای اون فکر نکن.
جویندهٔ در ز جان نترسد
گل می‌طلبی ز خار مندیش
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال حقیقت است نباید از مشکلات و سختی‌ها بترسد، چرا که برای به دست آوردن زیبایی و خوشبختی، لازم است با موانع روبرو شود.
با پنجهٔ شیر پنجه می‌زن
از کام و دهان مار مندیش
هوش مصنوعی: با قدرت و شجاعت خود، به چالش بپرداز و از خطرات دوری کن؛ زیرا نباید به وسوسه‌ها و فریب‌های زهرآگین توجه کنی.
مردانه به کوی یار درشو
از خنجر هر عیار مندیش
هوش مصنوعی: به طور شجاعانه و با دلیری به محله‌ی محبوبت برو و نترس از کسی که با خنجر در دست به تو نزدیک می‌شود.
گر نیل وصال یار باید
از گفتن ننگ و عار مندیش
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به وصال معشوق برسی، از بیان کردن ننگ و عار نترس و نگذار این موارد مانع تو شود.
چون با تو بود عنایت یار
گر خصم بود هزار مندیش
هوش مصنوعی: وقتی که محبت و لطف یار با تو باشد، حتی اگر هزار دشمن هم داشته باشی، نگران نباش.
چون یافته‌ای جمال او را
از گشتن سنگسار مندیش
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی او را دیده‌ای، دیگر نگران سختی‌ها و مشکلات نباش.
منصور تویی بزن اناالحق
تسلیم شو و ز دار مندیش
هوش مصنوعی: تو همان منصوری هستی که باید با صدای رسا بگویی حق را شناخته‌ام و تسلیم خواهم شد، و از مشکلات زندگی نترس.
عطار تویی چو ماه و خورشید
در تاب زهر غبار مندیش
هوش مصنوعی: تو مانند ماه و خورشید درخشانی، نگران غبار و آلودگی‌ها نباش.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۴۰ به خوانش عندلیب