غزل شمارهٔ ۴۳۹
دلی کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قیامت مست و مدهوش
ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق
کند یکبارگی خود را فراموش
بر امّید وصال دوست هر دم
قدحها زهر ناکامی کند نوش
برون آید ز جمع خودنمایان
بیندازد ردای و فوطه از دوش
اگر بی دوست یک دم زو برآید
شود در ماتم آن دم سیهپوش
فروماند زبان او ز گفتن
بماند تا ابد حیران و خاموش
درین اندیشه هرگز نیز دیگر
بننشیند دل عطار از جوش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قیامت مست و مدهوش
هوش مصنوعی: دل کسی از عشق دوست به شدت هیجانزده و شاداب است و این حالت تا ابدیت ادامه خواهد داشت، به طوری که همیشه در حال شور و شوق و مستی خواهد بود.
ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق
کند یکبارگی خود را فراموش
هوش مصنوعی: از آنجا که آنقدر به یاد معشوق میافتد، یکباره خودش را فراموش میکند.
بر امّید وصال دوست هر دم
قدحها زهر ناکامی کند نوش
هوش مصنوعی: به امید رسیدن به دوست، هر لحظه جامهایی که پر از زهر ناامیدی هستند را مینوشم.
برون آید ز جمع خودنمایان
بیندازد ردای و فوطه از دوش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی از جمع کسانی که خود را به نمایش میگذارند، خارج میشود و ردای خود را که نشانهای از شأن و مقام اوست، بر دوش میاندازد و به نوعی از خودگذشتگی و تواضع تعبیر دارد.
اگر بی دوست یک دم زو برآید
شود در ماتم آن دم سیهپوش
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه از دوست دور شوم، زندگیام به حدی غمانگیز میشود که مانند کسی که در سوگ نشسته، لباس سیاه خواهم پوشید.
فروماند زبان او ز گفتن
بماند تا ابد حیران و خاموش
هوش مصنوعی: زبان او از گفتن عاجز ماند و تا همیشه در حیرت و سکوت باقی خواهد ماند.
درین اندیشه هرگز نیز دیگر
بننشیند دل عطار از جوش
هوش مصنوعی: دل عطار هرگز از این فکر و اندیشه آرام نخواهد گرفت و همیشه در حالت هیجان و جوش و خروش خواهد بود.