گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۸

نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر
بی تو به سر نمی‌شود، زین همه کار ای پسر
صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم
چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر
تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا
هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر
چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان
باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر
من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفته‌ام
چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر
چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم
تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر
نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من
هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر
جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر
بی تو به سر نمی‌شود، زین همه کار ای پسر
هوش مصنوعی: بدون تو هیچ آرامشی ندارم، ای پسر. زندگی‌ام بدون تو به پایان نمی‌رسد، با این همه چالش و سختی، ای پسر.
صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم
چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر
هوش مصنوعی: صبح روشن شد و گل‌ها شکفتند. هر لحظه را به شادمانی بگذران و ای معشوق، برای ما موسیقی بنواز و ای پسر، شراب بیاور.
تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا
هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر
هوش مصنوعی: تا زمانی که این غم و اندوه، مثل خون جگر، مرا می‌آزارد، بشتاب و این درد را بشکن، ای پسر!
چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان
باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر مشکلات دنیا ناراحت باشم، وقتی که خودم جزو اهل این دنیا نیستم؟ بیا ای پسر، شراب بیاور تا این لحظات را بی‌دغدغه سپری کنم.
من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفته‌ام
چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر
هوش مصنوعی: من به خاطر رها کردن نام و شهرت، از عمق وجودم گفتم که چندی است که برای زهد دعا می‌کنم. ای پسر، دست از این کار بردار.
چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم
تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر
هوش مصنوعی: هنگامی که هیچ کسی را در شمار خود نمی‌بینم، سرم را به آسمان بلند می‌کنم تا نشان ندهد که از این جهان، هیچ ردپایی دارم، ای پسر.
نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من
هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر
هوش مصنوعی: هیچ کس بر من اثر ندارد، من همچون نیم جو (یک ذره) از خودم هیبت و قدرتی ندارم. اکنون من با یکدیگر یکی شده‌ام، همانند منبر و دار (محل اجرای حکم). ای پسر، به این موضوع توجه کن.
جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر
هوش مصنوعی: جان فرید از دروغ و ریاکاری، به خاطر مردم زشت و بی‌ارزش شده است. پس ای پسر، از بیان واقعیت زندگی‌ات خجالت نکش.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹۸ به خوانش عندلیب