گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۵

ای تو را با هر دلی کاری دگر
در پس هر پرده غمخواری دگر
چون بسی کار است با هر کس تورا
هر کسی را هست پنداری دگر
لاجرم هرکس چنان داند که نیست
با کست بیرون ازو کاری دگر
چون جمالت صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر
لاجرم هر ذره را بنموده‌ای
از جمال خویش رخساری دگر
تا نماند هیچ ذره بی نصیب
داده‌ای هر ذره را یاری دگر
لاجرم دادی تو یک یک ذره را
در درون پرده بازاری دگر
چون یک است اصل این عدد از بهر آنست
تا بود هر دم گرفتاری دگر
ای دل سرگشته تا کی باشدت
هر زمانی درد و تیماری دگر
کی رسد از دین سر مویی به تو
زیر هر موییت زناری دگر
خیز و ایمان آر و زنارت ببر
توبه کن مردانه یکباری دگر
دل منه بر هیچ چون عطار هیچ
تا کیت هر لحظه دلداری دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو را با هر دلی کاری دگر
در پس هر پرده غمخواری دگر
هوش مصنوعی: تو که با هر دلی به نوعی دیگر رفتار می‌کنی، در پس هر نقابی، نوعی دیگر از دلسوزی نهفته است.
چون بسی کار است با هر کس تورا
هر کسی را هست پنداری دگر
هوش مصنوعی: هر فردی در زندگی خود با چالش‌ها و کارهای زیادی مواجه است و هر کسی ممکن است برداشت متفاوتی از این مسائل داشته باشد.
لاجرم هرکس چنان داند که نیست
با کست بیرون ازو کاری دگر
هوش مصنوعی: بنابراین هر کسی بر اساس دانش و اطلاعاتی که دارد، می‌داند که هیچ کار دیگری با کسی دیگر ندارد.
چون جمالت صد هزاران روی داشت
بود در هر ذره دیداری دگر
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو هزاران جلوه دارد و در هر ذره‌ای از وجودت، نمایی جدید و متفاوت دیده می‌شود.
لاجرم هر ذره را بنموده‌ای
از جمال خویش رخساری دگر
هوش مصنوعی: بنابراین، هر ذره‌ای از وجود تو، جلوه‌ای از زیبایی‌ات را نشان می‌دهد و هر کدام چهره‌ای متفاوت دارند.
تا نماند هیچ ذره بی نصیب
داده‌ای هر ذره را یاری دگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که هیچ ذره‌ای از نعمت و لطف خدا بی‌نصیب نماند، به هر ذره‌ای کمک و یاری می‌رسد.
لاجرم دادی تو یک یک ذره را
در درون پرده بازاری دگر
هوش مصنوعی: بنابراین، تو هر ذره‌ای را در درون پرده بازار دیگری قرار دادی.
چون یک است اصل این عدد از بهر آنست
تا بود هر دم گرفتاری دگر
هوش مصنوعی: اینکه عدد یک، به عنوان اساس و پایه، وجود دارد به خاطر این است که هر لحظه ممکن است انسانی دچار یک چالش یا مشکل جدیدی شود.
ای دل سرگشته تا کی باشدت
هر زمانی درد و تیماری دگر
هوش مصنوعی: ای دل بی‌قرار، تا کی باید هر لحظه درگیر درد و غم تازه‌ای باشی؟
کی رسد از دین سر مویی به تو
زیر هر موییت زناری دگر
هوش مصنوعی: کی می‌شود که از دین چیزی به تو برسد، در حالی که زیر هر موی تو یک گناه و نافرمانی پنهان است؟
خیز و ایمان آر و زنارت ببر
توبه کن مردانه یکباری دگر
هوش مصنوعی: بلند شو، ایمان خود را تقویت کن و با خود عهد ببند. با جدیت و صداقت، یک بار دیگر به سوی اصلاح خود برو.
دل منه بر هیچ چون عطار هیچ
تا کیت هر لحظه دلداری دگر
هوش مصنوعی: دل من مثل دل عطار، برای هیچ دلی دیگر در این دنیا ارزش ندارد. هر لحظه که می‌گذرد، دلم به دنبال کسی دیگری نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹۵ به خوانش عندلیب