گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۰

ای عشق تو کیمیای اسرار
سیمرغ هوای تو جگرخوار
سودای تو بحر آتشین موج
اندوه تو ابر تند خون‌بار
در پرتو آفتاب رویت
خورشید سپهر ذره کردار
یک موی ز زلف کافر تو
غارتگر صد هزار دین‌دار
چون زلف به ناز برفشانی
صد خرقه بدل شود به زنار
آنجا که سخن رود ز زلفت
چه کفر و چه دین چه تخت و چه دار
تا بنشستی به دلربایی
برخاست قیامتی به یکبار
آن شد که ز وصل تو زدم لاف
اکنون من و پشت دست و دیوار
در عشق تو کار خویش هر روز
از سر گیرم زهی سر و کار
دستی بر نه که دور از تو
چون باد ز دست رفت عطار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق تو کیمیای اسرار
سیمرغ هوای تو جگرخوار
هوش مصنوعی: ای عشق، تو رازهای بزرگ و عمیق را فاش می‌کنی و آرزوی تو روح را به چالش می‌کشد.
سودای تو بحر آتشین موج
اندوه تو ابر تند خون‌بار
هوش مصنوعی: عشق تو مانند دریای آتشین است و غم تو مانند ابری پر از خون و تند به نظر می‌رسد.
در پرتو آفتاب رویت
خورشید سپهر ذره کردار
هوش مصنوعی: در تابش نور خورشید چهره تو، مانند خورشید در آسمان می‌درخشد و اعمال تو چون ذراتی درخشان هستند.
یک موی ز زلف کافر تو
غارتگر صد هزار دین‌دار
هوش مصنوعی: هر مویی از زلف تو می‌تواند دل هزاران دین‌دار را به تصرف درآورد.
چون زلف به ناز برفشانی
صد خرقه بدل شود به زنار
هوش مصنوعی: زمانی که زلف‌های تو مانند برف در ناز برافراشته می‌شود، صد لباس عابدان به زنجیر تبدیل می‌شود.
آنجا که سخن رود ز زلفت
چه کفر و چه دین چه تخت و چه دار
هوش مصنوعی: هر جا که صحبت از زیبایی و موهای تو به میان بیاید، دیگر فرقی نمی‌کند که صحبت از عقاید دینی باشد یا دنیاوی، یا حتی مقام و قدرت؛ همه چیز تحت تأثیر آن زیبایی قرار می‌گیرد.
تا بنشستی به دلربایی
برخاست قیامتی به یکبار
هوش مصنوعی: وقتی تو به زیبایی خود نشستی، یک تحول بزرگ و حیرت‌انگیز به یکباره به وجود آمد.
آن شد که ز وصل تو زدم لاف
اکنون من و پشت دست و دیوار
هوش مصنوعی: من اکنون به خاطر وصل تو به خود می بالم و افتخار می کنم، اما در واقع، تنها به دیوار و پشت دستم تکیه کرده‌ام.
در عشق تو کار خویش هر روز
از سر گیرم زهی سر و کار
هوش مصنوعی: هر روز برای عشق تو فعالیت و تلاش جدیدی را آغاز می‌کنم، که این کار و عشق برایم بسیار پرمعنا و ارزشمند است.
دستی بر نه که دور از تو
چون باد ز دست رفت عطار
هوش مصنوعی: دستی به نشانه ناهنجاری در فراق تو بردار، چرا که مانند بادی که دور از تو می‌وزد، به سادگی از دست خواهد رفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹۰ به خوانش عندلیب