گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷۹

درد کو تا دردوا خواهم رسید
خوت کو تا در رجا خواهم رسید
چون تهی دستم ز علم و از عمل
پس چگونه در جزا خواهم رسید
بی سر و پای است این راه عظیم
من به سر یا من به پا خواهم رسید
در چنین راهی قوی کاری بود
گر به یک بانگ درا خواهم رسید
می‌روم پیوسته در قعر دلم
می‌ندانم تا کجا خواهم رسید
جان توان دادن درین دریای خون
تا مگر در آشنا خواهم رسید
پی کسی بر آب دریا کی برد
من به گرداب بلا خواهم رسید
هر دم این دریا جهانی خلق خورد
گرچه من بر ناشتا خواهم رسید
علم در علم است این دریای ژرف
من چنین جاهل کجا خواهم رسید
گر هزاران ساله علم آنجا برم
آن زمان از روستا خواهم رسید
هیچ نتوان بردن آنجا جز فنا
کز بقا بس مبتلا خواهم رسید
هر که فانی شد درین دریا برست
وای بر من گر به پا خواهم رسید
بیخودی است اینجا صواب هر دو کون
گر رسم با خود خطا خواهم رسید
شبنمی‌ام ذره‌ای دارم فنا
کی به دریای بقا خواهم رسید
برنتابم این فنا سختی کشم
خوش بود گر در فنا خواهم رسید
کی شود عطار الا لا شود
زانچه بر الا بلا خواهم رسید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد کو تا دردوا خواهم رسید
خوت کو تا در رجا خواهم رسید
هوش مصنوعی: درد من تا زمانی ادامه دارد که به درمان آن برسم و تو نیز تا زمانی که به آرامش دست نیابی، در آرامش نخواهی بود.
چون تهی دستم ز علم و از عمل
پس چگونه در جزا خواهم رسید
هوش مصنوعی: وقتی که من از علم و عمل بی‌بهره‌ام، چگونه می‌توانم به پاداش برسم؟
بی سر و پای است این راه عظیم
من به سر یا من به پا خواهم رسید
هوش مصنوعی: این مسیر بزرگ و دشوار برای من بی‌دلیل و بی‌سر و سامان است، اما در نهایت یا به هدفم خواهم رسید یا به مقصدی دیگر.
در چنین راهی قوی کاری بود
گر به یک بانگ درا خواهم رسید
هوش مصنوعی: در این مسیر اگر اراده کنم، به هدف خود خواهم رسید.
می‌روم پیوسته در قعر دلم
می‌ندانم تا کجا خواهم رسید
هوش مصنوعی: من مدام به عمق قلبم می‌روم و نمی‌دانم به کجا خواهم رسید.
جان توان دادن درین دریای خون
تا مگر در آشنا خواهم رسید
هوش مصنوعی: برای رسیدن به معشوق و عشقم، باید جانم را در این دریای خون بگذارم و تلاش کنم.
پی کسی بر آب دریا کی برد
من به گرداب بلا خواهم رسید
هوش مصنوعی: به هیچ‌وجه نمی‌توانم پی کسی را بر روی آب دریا پیدا کنم؛ زیرا در این شرایط سخت و خطرناک ممکن است به دردسر بیفتم.
هر دم این دریا جهانی خلق خورد
گرچه من بر ناشتا خواهم رسید
هوش مصنوعی: هر لحظه دریا عده‌ای از مردم را به خود می‌گیرد، اما من به رغم اینکه گرسنه‌ام، به دنبال هدفم خواهم رسید.
علم در علم است این دریای ژرف
من چنین جاهل کجا خواهم رسید
هوش مصنوعی: علم همانند دریای عمیق و وسیع است و من که هنوز در حال یادگیری هستم، نمی‌دانم چگونه می‌توانم به عمق آن دست یابم.
گر هزاران ساله علم آنجا برم
آن زمان از روستا خواهم رسید
هوش مصنوعی: حتی اگر هزار سال هم در آنجا علم و دانش کسب کنم، باز هم به زمانی خواهم رسید که از روستا فاصله بگیرم.
هیچ نتوان بردن آنجا جز فنا
کز بقا بس مبتلا خواهم رسید
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمی‌تواند به آنجا برود جز نابودی، زیرا از ماندگاری تنها بر درد و رنج می‌افزایم.
هر که فانی شد درین دریا برست
وای بر من گر به پا خواهم رسید
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دریا غرق شود، نجات می‌یابد. افسوس بر من اگر بخواهم از این وضعیت خارج شوم.
بیخودی است اینجا صواب هر دو کون
گر رسم با خود خطا خواهم رسید
هوش مصنوعی: اینجا هر دو دنیای حق و باطل بی‌معنا هستند. اگر بخواهم به خودم برسم، حتی اگر اشتباه کنم، به مقصد خواهم رسید.
شبنمی‌ام ذره‌ای دارم فنا
کی به دریای بقا خواهم رسید
هوش مصنوعی: من مانند شبنم هستم و تنها یک ذره از وجودم دارم. آیا می‌توانم به دریای جاودانگی برسم؟
برنتابم این فنا سختی کشم
خوش بود گر در فنا خواهم رسید
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم تحمل کنم، اما اگر بخواهم به فنا برسم، باید سختی‌های زیادی را تحمل کنم و این را خوشایند می‌دانم.
کی شود عطار الا لا شود
زانچه بر الا بلا خواهم رسید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عطار تنها با آنچه که تقدیر و سرنوشت برایش رقم زده، می‌تواند به هدف خود برسد و نمی‌تواند از آن فراتر برود. در واقع، صحبت از این است که او دنبال رسیدن به حقیقتی است که فراتر از آنچه که به او داده شده، نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۷۹ به خوانش عندلیب