غزل شمارهٔ ۳۷۷
هنگام صبوح آمد ای هم نفسان خیزید
یاران موافق را از خواب برانگیزید
یاران همه مشتاقند در آرزوی یک دم
می در فکن ای ساقی از مست نپرهیزید
جامی که تهی گردد از خون دلم پر کن
وانگه می صافی را با درد میامیزید
چون روح حقیقی را افتاد می اندر سر
این نفس بهیمی را از دار در آویزید
خاکی که نصیب آمد از جور فلک ما را
آن خاک به چنگ آرید بر فرق فلک ریزید
یاران قدیم ما در موسم گل رفتند
خون جگر خود را از دیده فرو ریزید
عطار گریزان است از صحبت نا اهلان
گر عین عیان خواهید از خلق بپرهیزید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هنگام صبوح آمد ای هم نفسان خیزید
یاران موافق را از خواب برانگیزید
هوش مصنوعی: به هنگام صبح، ای دوستان همدل، بیدار شوید و یاران همفکر را از خواب بیدار کنید.
یاران همه مشتاقند در آرزوی یک دم
می در فکن ای ساقی از مست نپرهیزید
هوش مصنوعی: دوستان همه در انتظار یک لحظه هستند تا جرعهای شراب بنوشند. ای ساقی، از مست کردن پرهیز نکن.
جامی که تهی گردد از خون دلم پر کن
وانگه می صافی را با درد میامیزید
هوش مصنوعی: جامی که خالی شده از درد و رنج دل من را پر کن و سپس شراب صاف را با این دردها ترکیب کن.
چون روح حقیقی را افتاد می اندر سر
این نفس بهیمی را از دار در آویزید
هوش مصنوعی: زمانی که روح واقعی در وجود انسان به جوشش میافتد، این نفس حيوانی و مادی باید از زندگی حذف شود.
خاکی که نصیب آمد از جور فلک ما را
آن خاک به چنگ آرید بر فرق فلک ریزید
هوش مصنوعی: خاکی که به ما رسیده، نتیجه ناعدالتیهای دنیا است. آن خاک را در دست خود داریم و بر سر آسمان میریزیم.
یاران قدیم ما در موسم گل رفتند
خون جگر خود را از دیده فرو ریزید
هوش مصنوعی: دوستان قدیمی ما در فصل گل و زیبایی رفتند و حالا باید از درد دل خود اشک بریزیم.
عطار گریزان است از صحبت نا اهلان
گر عین عیان خواهید از خلق بپرهیزید
هوش مصنوعی: عطار از گفتگو با افرادی که لایق نیستند، دوری میکند. اگر به حقیقت و واقعیت خالص نیاز دارید، باید از مردم عادی دوری کنید.

عطار