غزل شمارهٔ ۳۶۸
سر زلف تو پر خون مینماید
رجوع از صیدش اکنون مینماید
کمند زلف تو در صید یارب
چگونه چست و موزون مینماید
شب زلف تو خوش باد از پی آنک
همه کارش شبیخون مینماید
که میداند که آن زنجیر زلفت
چگونه عقل مجنون مینماید
چو زلف تو بشوریده است عالم
رخت از پرده بیرون مینماید
ز حسن روی تو چون روی تابم
که هر ساعت در افزون مینماید
عجب خاصیتی دارد رخ تو
که از شبرنگ گلگون مینماید
چو دریا چشم من زان گشت در عشق
که درجت در مکنون مینماید
دهانت ای عجب سی در مکنون
ز چشم سوزنی چون مینماید
مرا گفتی دلت یکرنگ گردان
که صد رنگ او چو گردون مینماید
مرا کو دل ندارم هیچ دل من
وگر دارم دلی خون مینماید
دل عطار با خاک در تو
چو خونی کرده معجون مینماید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر زلف تو پر خون مینماید
رجوع از صیدش اکنون مینماید
هوش مصنوعی: موهای تو بهگونهای به نظر میرسد که مانند خونریزی است و اکنون نشان میدهد که از شکار دست کشیده است.
کمند زلف تو در صید یارب
چگونه چست و موزون مینماید
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند یک کمند در حال شکار است و چقدر زیبا و هماهنگ به نظر میرسد.
شب زلف تو خوش باد از پی آنک
همه کارش شبیخون مینماید
هوش مصنوعی: شب زلف تو خوشباد، زیرا تمام کارهای عشق و دلدادگی به شکلی ناگهانی و غافلگیرکننده جلوه میکند.
که میداند که آن زنجیر زلفت
چگونه عقل مجنون مینماید
هوش مصنوعی: کسی که بداند زنجیرهای موهای تو چه تأثیری بر عقل آدمی دارد و چگونه او را دیوانه میکند.
چو زلف تو بشوریده است عالم
رخت از پرده بیرون مینماید
هوش مصنوعی: وقتی که زلف تو پریشان شده، جهان جلوههای چهرهات را بدون پرده نشان میدهد.
ز حسن روی تو چون روی تابم
که هر ساعت در افزون مینماید
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهی تو مانند تابش آفتاب است که هر لحظه بیشتر و بیشتر درخشش و درستی آن نمایان میشود.
عجب خاصیتی دارد رخ تو
که از شبرنگ گلگون مینماید
هوش مصنوعی: رخسار تو آنقدر زیبا و دلرباست که جلوهای شگفتانگیز و جذاب دارد، مانند درخشندگی گل سرخ.
چو دریا چشم من زان گشت در عشق
که درجت در مکنون مینماید
هوش مصنوعی: چشم من به عشق تبدیل به دریایی شده که عمق و رازهایش در درونش نهفته است و این رازها را به نمایش میگذارد.
دهانت ای عجب سی در مکنون
ز چشم سوزنی چون مینماید
هوش مصنوعی: دهان تو به قدری زیبا و ظریف است که حتی در مقایسه با یک سوزن هم میتواند حس شگفتی را برانگیزد.
مرا گفتی دلت یکرنگ گردان
که صد رنگ او چو گردون مینماید
هوش مصنوعی: به من گفتی که دلات را یکرنگ کن، زیرا رنگهای مختلف او مانند آسمان به نظر میرسد.
مرا کو دل ندارم هیچ دل من
وگر دارم دلی خون مینماید
هوش مصنوعی: من هیچ دلی ندارم، اما اگر دلی هم داشته باشم، آن دل از درد و رنج پر است و خون میریزد.
دل عطار با خاک در تو
چو خونی کرده معجون مینماید
هوش مصنوعی: دل عطار با خاک در تو مانند خونی است که در ترکیب با مواد دیگر به شکل معجون در میآید. این جمله به نوعی به پیوند عمیق و ارتباط روحی شاعر با طبیعت و خاک اشاره دارد و نشاندهنده احساسات عمیق اوست.

عطار