گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۱

آن ماه برای کس نمی‌آید
کو با غم خویش بس نمی‌آید
در آینه روی خویش می‌بیند
در دام هوای کس نمی‌آید
گر تو به هوس جمال او خواهی
او در طلب و هوس نمی‌آید
جانا ره عشق چون تو معشوقی
در زیر تک فرس نمی‌آید
در وادی بی‌نهایت عشقش
سیمرغ به یک مگس نمی‌آید
هرگز نشوی تو هم نفس کس را
کانجا که تویی نفس نمی‌آید
خورشید بلند را چه کم بیشی
کش سایه ز پیش و پس نمی‌آید
چون در قعر است در وصل تو
جز بر سر آب خس نمی‌آید
در پای فراق تو شوم پامال
چون وصل تو دسترس نمی‌آید
عطار که چینهٔ تو می‌چیند
مرغی است که در قفس نمی‌آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن ماه برای کس نمی‌آید
کو با غم خویش بس نمی‌آید
هوش مصنوعی: این ماه، به هیچ‌کس نمی‌آید که نتواند با غم و اندوه خود کنار بیاید.
در آینه روی خویش می‌بیند
در دام هوای کس نمی‌آید
هوش مصنوعی: آدمی در آینه خود را می‌بیند و تحت تأثیر آرزوها یا تمایلات دیگران قرار نمی‌گیرد.
گر تو به هوس جمال او خواهی
او در طلب و هوس نمی‌آید
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال زیبایی او باشی، او هرگز به جستجو و آرزوی تو نمی‌آید.
جانا ره عشق چون تو معشوقی
در زیر تک فرس نمی‌آید
هوش مصنوعی: عزیزم، مسیر عشق چنان است که عشق تو را به سادگی نمی‌توان در زیر یک اسب تک نفره جستجو کرد.
در وادی بی‌نهایت عشقش
سیمرغ به یک مگس نمی‌آید
هوش مصنوعی: در دنیای بی‌پایان عشقش، موجودی چون سیمرغ هرگز به پای یک مگس نمی‌رسد.
هرگز نشوی تو هم نفس کس را
کانجا که تویی نفس نمی‌آید
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانی با کسی هم نفس شوی، زیرا در جایی که تو هستی، نفس دیگری وارد نمی‌شود.
خورشید بلند را چه کم بیشی
کش سایه ز پیش و پس نمی‌آید
هوش مصنوعی: سایه‌ای که در پیش و پس از خورشید بلند وجود دارد، تغییر نمی‌کند و نمی‌تواند کم و زیاد شود.
چون در قعر است در وصل تو
جز بر سر آب خس نمی‌آید
هوش مصنوعی: وقتی در عمق عشق و پیوند تو هستم، تنها علف‌های خشک و بی‌فایده به ذهنم می‌رسد.
در پای فراق تو شوم پامال
چون وصل تو دسترس نمی‌آید
هوش مصنوعی: در حالتی که نتوانم به وصالت دست پیدا کنم، به عمق فراق تو پایمال می‌شوم.
عطار که چینهٔ تو می‌چیند
مرغی است که در قفس نمی‌آید
هوش مصنوعی: عطار شخصی است که به تو توجه و محبت دارد، اما مانند پرنده‌ای است که نمی‌توان او را در قفس حبس کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۶۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/11/06 02:02
مریم

نه اِعراب نه ویرگول و نه علامت سوال، لطفا نشانه های دستوری را لحاظ کنید تا اشعار درست خوانده و درک شوند