گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۰

صبح از پرده به در می‌آید
اثر آه سحر می‌آید
یا کسی مشک ختن می‌بیزد
یا نسیم گل تر می‌آید
خیز ای ساقی و می‌ده به صبوح
که حریف چو شکر می‌آید
پسری کز خط سبزش چو قلم
دل عشاق به سر می‌آید
ای پسر می ده و می نوش که عمر
به سر تو که به سر می‌آید
عمرت این یکدم حالی است تو را
کیست ضامن که دگر می‌آید
تویی و یکدم و آگاه نه‌ای
کز دگر دم چه خبر می‌آید
لیک دانی تو که بی صد غم نیست
هر دمی کان ز تو بر می‌آید
سنگ بر بام فلک زن به صبوح
که فلک بر تو به در می‌آید
داد بستان ز جهانی که درو
بهتر خلق بتر می‌آید
در جهانی که همه بی‌نمکی است
قسم عطار جگر می‌آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح از پرده به در می‌آید
اثر آه سحر می‌آید
هوش مصنوعی: صبح با نوری تازه و روح‌نواز از پشت پرده بیرون می‌آید و نشانه‌ای از آرامش و زیبایی اولیه روز به همراه دارد.
یا کسی مشک ختن می‌بیزد
یا نسیم گل تر می‌آید
هوش مصنوعی: یا کسی عطر خوش ختن را پخش می‌کند یا نسیم دل‌انگیز گل‌ها فرا می‌رسد.
خیز ای ساقی و می‌ده به صبوح
که حریف چو شکر می‌آید
هوش مصنوعی: برخیز ای ساقی و شراب را در صبح بیاور، زیرا که دوست مانند شکر خوشمزه و شیرین می‌آید.
پسری کز خط سبزش چو قلم
دل عشاق به سر می‌آید
هوش مصنوعی: پسری که با خط سبز خود، مانند قلمی که احساسات عاشقان را به تصویر می‌کشد، به دل همه می‌رسد.
ای پسر می ده و می نوش که عمر
به سر تو که به سر می‌آید
هوش مصنوعی: ای پسر، شراب بنوش و از زندگی لذت ببر، چون عمر تو به سرعت به پایان می‌رسد.
عمرت این یکدم حالی است تو را
کیست ضامن که دگر می‌آید
هوش مصنوعی: عمر تو در این لحظه تنها به همین لحظه محدود است. کسی نمی‌داند که آیا لحظه‌ای دیگر برایت پیش می‌آید یا نه.
تویی و یکدم و آگاه نه‌ای
کز دگر دم چه خبر می‌آید
هوش مصنوعی: تو در این لحظه هستی و از اتفاقاتی که در لحظه‌های دیگر ممکن است بیفتد، بی‌خبر هستی.
لیک دانی تو که بی صد غم نیست
هر دمی کان ز تو بر می‌آید
هوش مصنوعی: اما می‌دانی که بدون غم و اندوه، هر لحظه‌ای که از تو برمی‌خیزد، وجود ندارد.
سنگ بر بام فلک زن به صبوح
که فلک بر تو به در می‌آید
هوش مصنوعی: صبح زود به آسمان کوبیده شو، زیرا آسمان برای تو به در می‌آید.
داد بستان ز جهانی که درو
بهتر خلق بتر می‌آید
هوش مصنوعی: در این دنیا، ارتباط و تعامل میان انسان‌ها به گونه‌ای است که هر چه بهتر باشد، در نهایت ممکن است باعث بروز رفتارهای ناپسندتری شود.
در جهانی که همه بی‌نمکی است
قسم عطار جگر می‌آید
هوش مصنوعی: در دنیایی که همه چیز بی‌طعم و فاقد جذابیت است، قسم به عطار حتی جگر آدم را به درد می‌آورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/02/29 15:04
مرتضی چوپانکاره

با توجه به مفهوم و تصویری که شاعر ارائه کرده است ، چهار مصرع اول ، جملاتی استفهامی اند و نه اِخباری . پس لازم است که در انتهای هر کدام ، علامت سوال گذاشته شود و در قرائت هم موضوع رعایت شود . شاعر در واقع تشبیهی از دگرگونی وضعیت در فضا و مکان را  برای آمدن " حریف " ارائه کرده تا احساس خویش را بهتر بنماید . یعنی چنین نیست که در واقعیت امر ، صبح از پرده به در آمده باشد ، یا آه سحر برخاسته باشد ، یا کسی مشغول بیختن ( الک کردن ) مُشک باشد ؛ بلکه همه این ها ، تصاویری اند که در ذهن شاعر با آمدن یار نقش بسته است .

 

با سپاس ، مرتضی چوپانکاره،  مشهد