گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۹

دلبرم رخ گشاده می‌آید
تاب در زلف داده می‌آید
در دل سنگ لعل می‌بندد
کو چنین لب گشاده می‌آید
شهسوار سپهر از پی او
می‌رود کو پیاده می‌آید
زلف برهم فکنده می‌گذرد
خلق برهم فتاده می‌آید
ای عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوی باده می‌آید
پیش سرسبزی خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده می‌آید
ماه سر درفکنده می‌گذرد
چرخ بر سر ستاده می‌آید
آفتابی که سرکش است چو تیغ
بر خطش سر نهاده می‌آید
در صفاتش ز بحر جان فرید
گهر پاک‌زاده می‌آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبرم رخ گشاده می‌آید
تاب در زلف داده می‌آید
هوش مصنوعی: محبوب من با چهره‌ای دلنشین و شگفت‌انگیز نزدیک می‌شود و در بازی زلف‌هایش طنازی می‌کند.
در دل سنگ لعل می‌بندد
کو چنین لب گشاده می‌آید
هوش مصنوعی: در دل سنگ، سنگی با ارزش و زیبا مانند لعل قرار می‌گیرد؛ کسی که این‌گونه با سخاوت و بازبودن دلش، به راحتی خود را نشان می‌دهد.
شهسوار سپهر از پی او
می‌رود کو پیاده می‌آید
هوش مصنوعی: خورشید به دنبال او می‌رود، در حالی که او با آرامش و بدون عجله وارد می‌شود.
زلف برهم فکنده می‌گذرد
خلق برهم فتاده می‌آید
هوش مصنوعی: دختران با موهای آشفته و پریشان از کنار ما می‌گذرد، در حالی که مردم نامنظم و به‌هم‌ریخته به سوی او می‌آیند.
ای عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوی باده می‌آید
هوش مصنوعی: چشمان او به قدری جذاب و بی‌خود کننده است که انسان را مدهوش می‌کند و لب‌هایش بوی شراب را به مشام می‌رساند.
پیش سرسبزی خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده می‌آید
هوش مصنوعی: زمانی که خطی سرسبز و زیبا می‌نویسد، مانند این است که عقل جامع و کامل بر او برتری می‌یابد.
ماه سر درفکنده می‌گذرد
چرخ بر سر ستاده می‌آید
هوش مصنوعی: ماه بر روی زمین می‌تابد و همچنان که زمان می‌گذرد، چرخ روزگار به سوی ما می‌رسد.
آفتابی که سرکش است چو تیغ
بر خطش سر نهاده می‌آید
هوش مصنوعی: خورشیدی که تند و سرکش است، مانند تیغی بر سر خطش قرار گرفته و به جلو می‌آید.
در صفاتش ز بحر جان فرید
گهر پاک‌زاده می‌آید
هوش مصنوعی: در ویژگی‌های او مانند دریا، جواهر نایابی از نسل پاک و برگزیده به چشم می‌خورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/08 09:05
امین کیخا

چکاد یعنی قله و به کردی چک یعنی کوه و قله خودش با کله از یک ریشه است و کل به لری یعنی خانه و قلعه از کل درست شده و به عربی رفته است

1392/02/08 09:05
امین کیخا

عه اضافه شدن به واژه های فارسی روشی برای عربی شدن کلماته مثلا کل که عه گرفته و قلعه شده و کت که یعنی بریدن به لری و هتا به انگلیسی هم یعنی بریدن و عه گرفته و قطعه را ساخته و سا که یعنی سایه و عه گرفته و ساعه ویا ساعت درست شده است

1392/02/08 09:05
امین کیخا

چغ و چغا هم معنی کوه میدهد