گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۲

عشق تو به جان دریغم آید
نامت به زبان دریغم آید
وصف سر زلف پر طلسمت
از شرح و بیان دریغم آید
از زلف تو سرکشان ره را
یک موی نشان دریغم آید
من موی‌میان نگویمت زانک
این وصف بدان دریغم آید
هر چند میان تو چو مویی است
مویی به میان دریغم آید
دل می‌خواهی و من نیم آنک
هرگز ز تو جان دریغم آید
یک ذره خیال چهرهٔ تو
از هر دو جهان دریغم آید
نی نی که ز رخ نقاب بردار
کان روی نهان دریغم آید
عطار چون از تو شد سبک دل
در بند گران دریغم آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو به جان دریغم آید
نامت به زبان دریغم آید
هوش مصنوعی: عشق تو برایم بسیار گران و دشوار است، زمانی که نامت بر زبانم می‌آید، احساس درد و رنج می‌کنم.
وصف سر زلف پر طلسمت
از شرح و بیان دریغم آید
هوش مصنوعی: توصیف و توصیف کردن زیبایی و جذابیت موی دلبندت، برایم سخت و دشوار است.
از زلف تو سرکشان ره را
یک موی نشان دریغم آید
هوش مصنوعی: موهای زلف تو همچون رشته‌ای است که می‌تواند مسیر را نشان دهد، اما با وجود این، من نمی‌توانم به خاطر یک تار موی تو ناراحت شوم.
من موی‌میان نگویمت زانک
این وصف بدان دریغم آید
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم درباره موهای میانت سخن بگویم، زیرا این توصیف برایم دردناک است.
هر چند میان تو چو مویی است
مویی به میان دریغم آید
هوش مصنوعی: هرچند که بین من و تو فاصله‌ای به اندازه‌ی یک موی نازک وجود دارد، اما این فاصله باعث می‌شود که من خیلی احساس تاسف و اندوه کنم.
دل می‌خواهی و من نیم آنک
هرگز ز تو جان دریغم آید
هوش مصنوعی: دل تو می‌خواهد که انگار هیچ‌گاه از من دل نکنید و جانم را به خاطر تو از دست بدهم.
یک ذره خیال چهرهٔ تو
از هر دو جهان دریغم آید
هوش مصنوعی: بنابراین، یک تکه از خیال و تصویر تو برایم ارزشمندتر از همه چیز در این جهان و آن جهان است.
نی نی که ز رخ نقاب بردار
کان روی نهان دریغم آید
هوش مصنوعی: عزیزم، می‌خواهم که از چهره‌ات پرده برداری، زیرا این زیبایی پنهان تو برایم بسیار دل‌انگیز و ارزشمند است.
عطار چون از تو شد سبک دل
در بند گران دریغم آید
هوش مصنوعی: عطار از زمانی که از تو دلش سبک شد، از بار سنگین وابستگی رها شده است و من برای او احساس تأسف می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش عندلیب