غزل شمارهٔ ۳۱۰
گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند
ماه را موی کشان کرده به صحرا فکند
هر شبی زان بگشاید فلک این چندین چشم
بو که یک چشم بر آن طلعت زیبا فکند
همچو پروانه به نظارهٔ او شمع سپهر
پر زنان خویش برین گلشن خضرا فکند
خاک او زان شدهام تا چو میی نوش کند
جرعهای بوی لبش یافته بر ما فکند
چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم
هر دم از دست بیندازد و در پا فکند
زلف در پای چرا میفکند زانکه کمند
شرط آن است که از زیر به بالا فکند
غمش از صومعه عطار جگر سوخته را
هر نفس نعرهزنان بر سر غوغا فکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند
ماه را موی کشان کرده به صحرا فکند
هوش مصنوعی: اگر آسمان بر چهرهٔ زیبای تو نگاهی بیندازد، همانند ماهی که با موهایش در صحرا رها شده باشد، تو را در سایهٔ زیباییات قرار میدهد.
هر شبی زان بگشاید فلک این چندین چشم
بو که یک چشم بر آن طلعت زیبا فکند
هوش مصنوعی: هر شب، آسمان این همه چشمهایش را باز میکند تا یک چشم به آن چهره زیبا نگاه کند.
همچو پروانه به نظارهٔ او شمع سپهر
پر زنان خویش برین گلشن خضرا فکند
هوش مصنوعی: شبیه پروانهای که در حال تماشا است، شمع آسمان را به زیبایی خود در این باغ سرسبز میافکند.
خاک او زان شدهام تا چو میی نوش کند
جرعهای بوی لبش یافته بر ما فکند
هوش مصنوعی: من از خاک او شدم تا مانند شرابی بنوشم و بوی لب او را بر خود برافشانم.
چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم
هر دم از دست بیندازد و در پا فکند
هوش مصنوعی: وقتی که قلب سوختهام را به زلفش میبندم، هر لحظه از دستش میافتد و به پاهایم میافتد.
زلف در پای چرا میفکند زانکه کمند
شرط آن است که از زیر به بالا فکند
هوش مصنوعی: چرا زلف خود را بر زمین میاندازد؟ زیرا مچ بند به این شرط است که از پایین به بالا بیفتد.
غمش از صومعه عطار جگر سوخته را
هر نفس نعرهزنان بر سر غوغا فکند
هوش مصنوعی: غم او همچون صدای نعرهای است که از دل صومعه عطار برمیخیزد و دل سوختهاش را در هر نفس به ناله و زاری وا میدارد.