گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵

هر زمانی زلف را بندی کند
با دل آشفته پیوندی کند
بس دل و جان را که زلف سرکشش
از سر مویی زبان‌بندی کند
لب گشایدتا ببینم وانگهی
یاریم چون آرزومندی کند
هر دو لب بربندد آرد قانعم
گر به یک قندیم خرسندی کند
لیک می‌دانم که دل نجهد به جان
گر نگاهی سوی آن قندی کند
گر بنالم صبر فرماید مرا
دل چو خون شد صبر تا چندی کند
عشق او عطار را شوریده کرد
کیست کین شوریده را بندی کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر زمانی زلف را بندی کند
با دل آشفته پیوندی کند
هوش مصنوعی: هر وقت که زلف کسی به هم می‌پیچد، دل ناآرام و پریشانش به او وابسته می‌شود.
بس دل و جان را که زلف سرکشش
از سر مویی زبان‌بندی کند
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌ها و جان‌ها تحت تأثیر زلف‌های زیبای او قرار می‌گیرند و به راحتی تسخیر می‌شوند.
لب گشایدتا ببینم وانگهی
یاریم چون آرزومندی کند
هوش مصنوعی: می‌خواهم زبانم را بگشایم تا ببینم، سپس اگر کسی خواسته و آرزوی دوستی با من داشته باشد، چه می‌شود.
هر دو لب بربندد آرد قانعم
گر به یک قندیم خرسندی کند
هوش مصنوعی: اگر هر دو لبش را ببندد، من راضی می‌شوم، حتی اگر با یک دانه قند خوشحال شود.
لیک می‌دانم که دل نجهد به جان
گر نگاهی سوی آن قندی کند
هوش مصنوعی: اما می‌دانم که دل هرگز به جان نخواهد آمد اگر نگاهی به آن قند زیبا بیاندازد.
گر بنالم صبر فرماید مرا
دل چو خون شد صبر تا چندی کند
هوش مصنوعی: اگر من شکایت کنم، دل به من صبر می‌دهد؛ اما صبر تا کی می‌تواند دوام بیاورد وقتی که حالت چون خون رفته است؟
عشق او عطار را شوریده کرد
کیست کین شوریده را بندی کند
هوش مصنوعی: عشق او باعث شد که عطار از خود بی‌خود شود. حالا چه کسی می‌تواند این شخص دیوانه را کنترل کند؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش عندلیب