غزل شمارهٔ ۲۹۸
چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
همچو پروانه جهانی دل ز جان برداشتند
چهرهای دیدند جانبازان که جان درباختند
بهرهای گویی ز عمر جاودان برداشتند
چون سبکروحی او دیدند مخموران عشق
سر به سر بر روی او رطل گران برداشتند
جمله رویا روی و پشتا پشت و همدرد آمدند
نعره و فریاد از هفت آسمان برداشتند
چون دهان او بقدر ذرهای شد آشکار
هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند
زلف او چون پردهٔ عشاق آمد زان خوش است
گر ز زلف او نوایی هر زمان برداشتند
جملهٔ ترکان ز شوق ابروی و مژگان او
نیک پی بردند اگر تیر و کمان برداشتند
در تعجب ماندهام تا عاشقان بی خبر
چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند
وصف یک یک عضو او کردم ولیکن برکنار
چون رسیدم با میانش از میان برداشتند
چون ز لعلش زندگی و آب حیوان یافتند
مردگان در خاک گورستان فغان برداشتند
خازنان هشت جنت عاشق رویش شدند
در ثنای او چو سوسن ده زبان برداشتند
چون تخلص را درآمد وقت جشنی ساختند
جام بر یاد خداوند جهان برداشتند
چون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند
خازنان خلد دست درفشان برداشتند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
همچو پروانه جهانی دل ز جان برداشتند
هوش مصنوعی: زمانی که لایهٔ زیبای آن شمع و منبع نور دنیا را از او برداشتند، مانند پروانهای که از دل خود عشق میورزد، جهان نیز از جان خود محبت و احساس را کنار گذاشت.
چهرهای دیدند جانبازان که جان درباختند
بهرهای گویی ز عمر جاودان برداشتند
هوش مصنوعی: جانبازان چهرهای را دیدند که گویی از زندگی جاودانهای بهرهمند شده است، همانطور که جان خود را فدای هدفی بزرگ کردند.
چون سبکروحی او دیدند مخموران عشق
سر به سر بر روی او رطل گران برداشتند
هوش مصنوعی: وقتی افرادی که در عشق غرق شدهاند، سبکی روح او را دیدند، همگی برای ابراز محبت و احترام به او، شراب گرانبها را بالا بردند.
جمله رویا روی و پشتا پشت و همدرد آمدند
نعره و فریاد از هفت آسمان برداشتند
هوش مصنوعی: همه یاران و دوستان در کنار یکدیگر جمع شده و با همدردی و همدلی، فریاد و نعرهای از عمق آسمانها سر دادند.
چون دهان او بقدر ذرهای شد آشکار
هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند
هوش مصنوعی: زمانی که دهان او به اندازه یک ذره نمایان شد، از هر نفس او به اندازهای از گنجهای ارزشمند و پرگوهر برداشت کردند.
زلف او چون پردهٔ عشاق آمد زان خوش است
گر ز زلف او نوایی هر زمان برداشتند
هوش مصنوعی: زلف او مثل پردهای است که عشق را به نمایش میگذارد و این خوب است که هر زمان از زلف او صدایی بلند شود.
جملهٔ ترکان ز شوق ابروی و مژگان او
نیک پی بردند اگر تیر و کمان برداشتند
هوش مصنوعی: همهٔ ترکها از شوق و محبت به ابرو و مژگان او خوب متوجه شدند که اگرچند تیر و کمان به دست بگیرند، باز هم قادر به جلب توجه او نخواهند بود.
در تعجب ماندهام تا عاشقان بی خبر
چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند
هوش مصنوعی: من در تعجب هستم که چگونه عاشقان بدون اطلاع، از میان او آثاری نمیبینند و بیخبر از او به راحتی عبور کردند.
وصف یک یک عضو او کردم ولیکن برکنار
چون رسیدم با میانش از میان برداشتند
هوش مصنوعی: هر یک از ویژگیها و اعضای او را توصیف کردم، اما وقتی به توصیف میانش رسیدم، اجازه ندادند و از میان برداشتند.
چون ز لعلش زندگی و آب حیوان یافتند
مردگان در خاک گورستان فغان برداشتند
هوش مصنوعی: از آنجا که از لعلش (که به معنی "زبان عشق" یا چیزی با ارزش و زیبا است) زندگی و آب حیات به دست آوردند، مردگان در خاک گورستان ناله و فغان کردند.
خازنان هشت جنت عاشق رویش شدند
در ثنای او چو سوسن ده زبان برداشتند
هوش مصنوعی: نگهبانان هشت بهشت از زیبایی او به شدت عاشق شدند و در مدح و ستایش او همانند گلهای سوسن زبان به سخن گشودند.
چون تخلص را درآمد وقت جشنی ساختند
جام بر یاد خداوند جهان برداشتند
هوش مصنوعی: هنگامی که زمان جشن فرا رسید، به یاد خداوند جهان، جامی را بلند کردند.
چون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند
خازنان خلد دست درفشان برداشتند
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند عالم عطار را به عنوان بنده خود معرفی کرد، مقامهای بهشت با افتخار و شگفتی دست به کار شدند.