گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۳

روی تو کافتاب را ماند
آسمان را به سر بگرداند
مرکب عشق تو چو برگذرد
خاک در چشم عقل افشاند
هر که عکس لب تو می‌بیند
دهنش پهن باز می‌ماند
زلف شبرنگ و روی گلگونت
می‌کند هر جفا که بتواند
گاه شب‌رنگ زلفت آن تازد
گاه گلگون عشقت این راند
عشقت آتش فکند در جانم
این چنین آتشی که بنشاند
خط خونین که می‌نویسم من
بر رخ چون زرم که برخواند
پای تا سر چو ابر اشک شود
از غمم هر که حال من داند
اوفتادم ز پای دستم گیر
آخر افتاده را که رنجاند
دلم از زلف پیچ بر پیچت
یک سر موی سر نپیچاند
گر دلم بستدی و دم دادی
آه من از تو داد بستاند
هر که درماندهٔ تو شد نرهد
همچو عطار با تو درماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو کافتاب را ماند
آسمان را به سر بگرداند
هوش مصنوعی: چهره تو مانند خورشید است که آسمان را روشن کرده و همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
مرکب عشق تو چو برگذرد
خاک در چشم عقل افشاند
هوش مصنوعی: عشق تو مانند اسبی می‌ماند که وقتی از مقابل دیدهٔ عقل عبور می‌کند، خاک و غبار بر چشمان عقل می‌پاشد.
هر که عکس لب تو می‌بیند
دهنش پهن باز می‌ماند
هوش مصنوعی: هر کسی که تصویر لب‌های تو را می‌بیند، انگار دهنش از حیرت باز می‌ماند.
زلف شبرنگ و روی گلگونت
می‌کند هر جفا که بتواند
هوش مصنوعی: موهای تیره و زیبا و چهره گلگون تو، هرگونه بی‌رحمی را به خود جذب می‌کند.
گاه شب‌رنگ زلفت آن تازد
گاه گلگون عشقت این راند
هوش مصنوعی: گاه موهای سیاه و شب‌مانند تو زیبا می‌شود و گاه رنگ عشق تو مانند گل سرخ می‌درخشد.
عشقت آتش فکند در جانم
این چنین آتشی که بنشاند
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش در وجودم شعله‌ور شده است، به گونه‌ای که این آتش مرا آرامش می‌بخشد.
خط خونین که می‌نویسم من
بر رخ چون زرم که برخواند
هوش مصنوعی: من بر چهره‌ام خطی از خون می‌نویسم، همچون زری که اگر به آن نگاه کنی خوانده می‌شود.
پای تا سر چو ابر اشک شود
از غمم هر که حال من داند
هوش مصنوعی: هر که حال من را بداند، از غم من به شدت ناراحت و غمگین می‌شود، مثل اینکه تمام وجودش پر از اشک باشد.
اوفتادم ز پای دستم گیر
آخر افتاده را که رنجاند
هوش مصنوعی: من از پا افتاده‌ام و نیاز به کمک دارم؛ خواهش می‌کنم که دستم را بگیرید و از این وضعیت نجاتم دهید، زیرا کسی که به من آسیب رسانده است، به کمک شما احتیاج دارد.
دلم از زلف پیچ بر پیچت
یک سر موی سر نپیچاند
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف‌های پیچ‌خورده‌ات، حتی یک سر موی سر را هم نمی‌چرخاند.
گر دلم بستدی و دم دادی
آه من از تو داد بستاند
هوش مصنوعی: اگر دل تو را به خود مشغول کرده است و به تو نفس می‌زنم، آهی که از من برمی‌خیزد، از تو می‌طلبد.
هر که درماندهٔ تو شد نرهد
همچو عطار با تو درماند
هوش مصنوعی: هر کسی که در مشکلات تو گرفتار شد، مانند عطار هرگز از تو فاصله نخواهد گرفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۳ به خوانش عندلیب