غزل شمارهٔ ۲۹۲
دلی کز عشق تو جان برفشاند
ز کفر زلف ایمان برفشاند
دلی باید که گر صد جان دهندش
صد و یک جان به جانان برفشاند
وگر یک ذره درد عشق یابد
هزاران ساله درمان برفشاند
نیارد کار خود یک لحظه پیدا
ولی صد جان پنهان برفشاند
اگر جان هیچ دامن گیرش آید
به یک دم دامن از جان برفشاند
چه میگویم که از یک جان چه خیزد
که خواهد تا هزاران برفشاند
چو دوزخ گرم گردد سوز عشقش
بهشت از پیش رضوان برفشاند
اگر صد گنج دارد در دل و جان
ز راه چشم گریان برفشاند
نه این عالم نه آن عالم گذارد
که این برپا شد و آن برفشاند
چو جز یک چیز مقصودش نباشد
دو کون از پیش آسان برفشاند
چو آن یک را بیابد گم شود پاک
نماند هیچ تا آن برفشاند
بغرد همچو رعدی بر سر جمع
همه نقدش چو باران برفشاند
چو سایه خویش را عطار اینجا
بر آن خورشید رخشان برفشاند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی کز عشق تو جان برفشاند
ز کفر زلف ایمان برفشاند
هوش مصنوعی: دلی که به خاطر عشق تو، جانش را نثار میکند، از بیاعتقادی به زلفهای تو پر از ایمان است.
دلی باید که گر صد جان دهندش
صد و یک جان به جانان برفشاند
هوش مصنوعی: دل باید داشته باشی که اگر صد جان هم بدهی، باز هم یک جان بیشتر برای محبوب خود فداحواری کند.
وگر یک ذره درد عشق یابد
هزاران ساله درمان برفشاند
هوش مصنوعی: اگر یک ذره از درد عشق را احساس کند، سالهای سال را میتواند به درمان آن بپردازد.
نیارد کار خود یک لحظه پیدا
ولی صد جان پنهان برفشاند
هوش مصنوعی: کارش هرگز به چشم نمیآید و مشخص نمیشود، اما در پس آن، روحهای بسیاری به طور پنهانی زحمت میکشند.
اگر جان هیچ دامن گیرش آید
به یک دم دامن از جان برفشاند
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی او را در بند خود نگه ندارد، با یک لحظه میتواند از جان خود دست بکشد و آن را کنار بگذارد.
چه میگویم که از یک جان چه خیزد
که خواهد تا هزاران برفشاند
هوش مصنوعی: من چه بگویم وقتی از یک دل هزاران احساس و افکار میتواند برخیزد که میخواهد جهان را پر از زیبایی و برکت کند.
چو دوزخ گرم گردد سوز عشقش
بهشت از پیش رضوان برفشاند
هوش مصنوعی: وقتی جهنم به شدت گرم شود، حرارت عشق او به قدری زیاد است که بهشت از خوشحالی به پیشوازش میآید.
اگر صد گنج دارد در دل و جان
ز راه چشم گریان برفشاند
هوش مصنوعی: اگر در دل و جانش صدها گنجینه باشد، با اشکهایش آن را به نمایش میگذارد.
نه این عالم نه آن عالم گذارد
که این برپا شد و آن برفشاند
هوش مصنوعی: نه این دنیا و نه آن دنیا نمیتوانند نگذارند که اینجا برقرار شود و آنجا فرو بیافتد.
چو جز یک چیز مقصودش نباشد
دو کون از پیش آسان برفشاند
هوش مصنوعی: هرگاه هدف او فقط یک چیز باشد، دو عالم پیش پایش به آسانی کنار میرود.
چو آن یک را بیابد گم شود پاک
نماند هیچ تا آن برفشاند
هوش مصنوعی: وقتی که کسی چیزی را پیدا کند، دیگر هیچچیز از آن باقی نمیماند و بهطور کامل ناپدید میشود.
بغرد همچو رعدی بر سر جمع
همه نقدش چو باران برفشاند
هوش مصنوعی: شخصی مانند رعد و برق با صدایی بلند و قوی بر سر جمعیت صحبت میکند و مانند بارانی که بر زمین میبارد، خوشی و نعمتش را بر همه میپاشد.
چو سایه خویش را عطار اینجا
بر آن خورشید رخشان برفشاند
هوش مصنوعی: عطار در اینجا سایه خود را بر آن خورشید درخشان میافکند.