غزل شمارهٔ ۲۸۶
آنها که در هوای تو جانها بدادهاند
از بینشانی تو نشانها بدادهاند
من در میانه هیچ کسم وز زبان من
این شرحها که میرود آنها بدادهاند
آن عاشقان که راست چو پروانهٔ ضعیف
از شوق شمع روی تو جانها بدادهاند
با من بگفتهاند که فانی شو از وجود
کاندر فنای نفس روانها بدادهاند
عطار را که عین عیان شد کمال عشق
اندر حضور عقل عیانها بدادهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنها که در هوای تو جانها بدادهاند
از بینشانی تو نشانها بدادهاند
هوش مصنوعی: کسانی که برای تو جان خود را فدای کردهاند، از عدم وجود تو نشانههایی به جا گذاشتهاند.
من در میانه هیچ کسم وز زبان من
این شرحها که میرود آنها بدادهاند
هوش مصنوعی: من در بین هیچکس نیستم و از زبان من، این توضیحات که بیان میشود، به دیگران داده شده است.
آن عاشقان که راست چو پروانهٔ ضعیف
از شوق شمع روی تو جانها بدادهاند
هوش مصنوعی: آن عاشقانی که مانند پروانهای ضعیف از روی شمع تو شوق دارند، جانهای خود را به خاطر تو فدای عشق کردهاند.
با من بگفتهاند که فانی شو از وجود
کاندر فنای نفس روانها بدادهاند
هوش مصنوعی: به من گفتهاند که خود را از وجود فانی کن، زیرا در از دست دادن نفس، جانها به زندگی ابدی میرسند.
عطار را که عین عیان شد کمال عشق
اندر حضور عقل عیانها بدادهاند
هوش مصنوعی: عطار را که عشق را به طور کامل درک کرده است، در حضور عقل، نمادها و نشانههای عشق حقیقی را نشان دادهاند.