گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸

چون ز مرغ سحر فغان برخاست
ناله از طاق آسمان برخاست
صبح چون دردمید از پس کوه
آتشی از همه جهان برخاست
عنبر شب چو سوخت زآتش صبح
بوی عنبر ز گلستان برخاست
سپر آفتاب تیغ کشید
قلم عافیت ز جان برخاست
ساقی از در درآمد و بنشست
صد قیامت به یک زمان برخاست
کس چه داند که چون شراب بخورد
شور چون از شکرستان برخاست
زآرزوی سماع و شاهد و می
از همه عاشقان فغان برخاست
باده ناخورده مست شد عطار
سوی مدح خدایگان برخاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/09/18 12:12
رحیم غلامی

به پیروی از عطار در دیوان قائمیات قصیده ای هست به مطلع:
زمانه را قلم عافیت ز جان برخاست
جهان نماند ز بس فتنه کز جهان برخاست

1399/02/20 18:05

درود بر ر---غلامی--روح و جذبه شعر عطارتقدیس جهان و شرح طلوع و نمایان شدن روشنی آگاهی است---این شعری که شما نوشتید همه ناکامی و سیاه نمائی و مصیبت است

1400/11/12 09:02
مهرداد تحقق

عنبر شب کنایه از چیست؟