غزل شمارهٔ ۲۷۹
عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد
فریاد ز کفار به یک بار برآمد
در صومعهها نیم شبان ذکر تو میرفت
وز لات و عزی نعرهٔ اقرار برآمد
گفتم که کنم توبه در عشق ببندم
تا چشم زدم عشق ز دیوار برآمد
یک لحظه نقاب از رخ زیبات براندند
صد دلشده را زان رخ تو کار برآمد
یک زمزمه از عشق تو با چنگ بگفتم
صد نالهٔ زار از دل هر تار برآمد
آراسته حسن تو به بازار فروشد
در حال هیاهوی ز بازار برآمد
عیسی به مناجات به تسبیح خجل گشت
ترسا ز چلیپا و ز زنار برآمد
یوسف ز می وصل تو در چاه فروشد
منصور ز شوقت به سر دار برآمد
ای جان جهان هر که درین ره قدمی زد
کار دو جهانیش چو عطار برآمد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد
فریاد ز کفار به یک بار برآمد
هوش مصنوعی: عشق تو از سرزمینهای دوری چون سقسین و بلغار به گوش همه رسیده و فریاد آن بر کافران نیز بلند شده است.
در صومعهها نیم شبان ذکر تو میرفت
وز لات و عزی نعرهٔ اقرار برآمد
هوش مصنوعی: در نیمههای شب، افرادی در صومعهها مشغول یاد و ذکر تو بودند، و از بتها و مجسمههای لات و عزی، صدای اعتراف و نالهای بلند شد.
گفتم که کنم توبه در عشق ببندم
تا چشم زدم عشق ز دیوار برآمد
هوش مصنوعی: گفتم که در عشق توبه میکنم و از آن دست میکشمت اما به محض اینکه چشمانم را بستم، عشق دوباره به سراغم آمد.
یک لحظه نقاب از رخ زیبات براندند
صد دلشده را زان رخ تو کار برآمد
هوش مصنوعی: یک لحظه، پردهای که بر چهرهی زیبایت بود کنار رفت و این باعث شد که صد دل عاشق، تحت تاثیر زیبایی تو قرار بگیرد.
یک زمزمه از عشق تو با چنگ بگفتم
صد نالهٔ زار از دل هر تار برآمد
هوش مصنوعی: من با چنگ به عشق تو نغمهای سر دادم و از دل هر تار آن، صدای نالههای زاری بلند شد.
آراسته حسن تو به بازار فروشد
در حال هیاهوی ز بازار برآمد
هوش مصنوعی: زیبایی تو در بازار دلها همچون کالایی باارزش عرضه میشود و در میان شلوغی و هیاهوی آن، مانند نگینی درخشانی به چشم میآید.
عیسی به مناجات به تسبیح خجل گشت
ترسا ز چلیپا و ز زنار برآمد
هوش مصنوعی: عیسی در حین راز و نیاز خود، به خاطر تسبیحش احساس شرم کرد. ترسا (مسیحی) از نشانههای دین خود مثل صلیب و زنار (نوار دور کمر) در امان بود.
یوسف ز می وصل تو در چاه فروشد
منصور ز شوقت به سر دار برآمد
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر وصال تو در چاه افتاد و منصور نیز به خاطر عشق به تو به دار آویخته شد.
ای جان جهان هر که درین ره قدمی زد
کار دو جهانیش چو عطار برآمد
هوش مصنوعی: ای جان عالم، هر کسی که در این راه گام بردارد، کارهایش در دو جهان چون عطار پیشرفت خواهد کرد.