غزل شمارهٔ ۲۷۸
نقد قدم از مخزن اسرار برآمد
چون گنج عیان شد
خود بود که خود بر سر بازار برآمد
بر خود نگران شد
در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه
تا خلق بپوشند
خود بر صف جبه و دستار برآمد
لبس همه سان شد
در موسم نیسان ز سما شد سوی دریا
در کسوت قطره
در بحر به شکل در شهوار برآمد
در گوش نهان شد
در شکل بتان خواست که خود را بپرستد
خود را بپرستد
خود گشت بت و خود به پرستار برآمد
خود عین بتان شد
از بهر خود ایوان و سرا خواست که سازد
قصری ز بشر ساخت
در صورت سقف و در و دیوار برآمد
خود خانه و مان شد
خود بر تن خود نیش جفا زد ز سر قهر
خود مرهم خود گشت
خود بر صفت مردم بیمار برآمد
خود فاتحه خوان شد
اشعار مپندار اگر چشم سرت هست
رازی است نهفته
آنچه به زبان از دل عطار برآمد
این بود که آن شد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نقد قدم از مخزن اسرار برآمد
چون گنج عیان شد
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقت و رازها به وضوح آشکار شد، ارزش و اهمیت آن نیز به شکل قابل توجهی روشن گردید.
خود بود که خود بر سر بازار برآمد
بر خود نگران شد
هوش مصنوعی: آن شخص خودش به وسط بازار آمد و نگرانیهای خود را تجربه کرد.
در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه
تا خلق بپوشند
هوش مصنوعی: در لباسهایی از ابریشم، پشم و پنبه آمد تا مردم را بپوشاند.
خود بر صف جبه و دستار برآمد
لبس همه سان شد
هوش مصنوعی: آدمی با لباس و تجهیزات جنگی آماده شده و به صف جبهه آمده است. همه چیز به طرز مشابهی تغییر کرده است.
در موسم نیسان ز سما شد سوی دریا
در کسوت قطره
هوش مصنوعی: در فصل بهار، بارانی از آسمان به سمت دریا میریزد و در لباس قطرههای باران ظاهر میشود.
در بحر به شکل در شهوار برآمد
در گوش نهان شد
هوش مصنوعی: در دریا به صورت درخشان و زیبا ظهور کرد و سپس در گوشهای پنهان شد.
در شکل بتان خواست که خود را بپرستد
خود را بپرستد
هوش مصنوعی: شخصی در تلاش است تا به خود پرستی بپردازد و به نوعی خود را در جایگاه بتی قرار دهد و خود را مورد ستایش قرار دهد.
خود گشت بت و خود به پرستار برآمد
خود عین بتان شد
هوش مصنوعی: او خود را به مظهر بت تبدیل کرده و خود به پرستش خود مشغول شده است، بهطوری که مانند خود بتها شده است.
از بهر خود ایوان و سرا خواست که سازد
قصری ز بشر ساخت
هوش مصنوعی: برای خود خانه و کاشانهای میخواست تا از میان انسانها، قصر و کاخی بسازد.
در صورت سقف و در و دیوار برآمد
خود خانه و مان شد
هوش مصنوعی: خانهای را تصور کن که سقف، در و دیوار آن به طور مشخصی برجسته و مشخص هستند و در مجموع تصویر ای از یک خانه به وجود میآورند.
خود بر تن خود نیش جفا زد ز سر قهر
خود مرهم خود گشت
هوش مصنوعی: او با قهر و خشم خود درد و رنجی به خود وارد کرد، ولی در نهایت از همان درد، به درمان خود نیز دست یافت.
خود بر صفت مردم بیمار برآمد
خود فاتحه خوان شد
هوش مصنوعی: مردی که خود دچار مشکلات و کاستیهای زیادی است، به طور ناگهانی شروع به انتقاد و محاکمه دیگران میکند و خود را در جایگاه بالاتری قرار میدهد.
اشعار مپندار اگر چشم سرت هست
رازی است نهفته
هوش مصنوعی: اشعار را دست کم نگیر، زیرا اگر چشمت به آنها باشد، رازهایی در آنها نهفته است.
آنچه به زبان از دل عطار برآمد
این بود که آن شد
هوش مصنوعی: آنچه که از دل عطار به زبان آمد، همان چیزی است که واقعیت پیدا کرد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۷۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1389/06/12 12:09
حامد
در موسم نیسان ز سما شد سوی دریا، در کسوت قطره
در بحر به شکل دُر شهوار برآمد ، در گوش نهان شد
گوش ماهی . (اِ مرکب ) صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است .
---
پاسخ: با تشکر، مصرع جاافتاده اضافه شد.
1395/10/25 06:12
محسن حیدرزاده جزی
در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه
تا خلق بپوشند
خود بر صفت جبه و دستار برآمد
لبس همه سان شد
صفت نه صف .
1397/09/02 03:12
نادر..
جز توام؟..
1399/01/30 00:03
Dr.Mazluminejad
با درود
بیت
در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه
تا خلق بپوشند
خود بر صف* جبه و دستار برآمد
لبس همه سان شد
را هر جا دیدم صف* بود ! حرف "و" را بعد از کلمه جبه اگر و َ بخوانیم نه (نه و ُ ) و آن را از کلمه جبه جدا کنیم وزن شعر درست می شود اما معنی همچنان سنگین است !!