گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱

نه دل چو غمت آمد از خویشتن اندیشد
نه عقل چو عشق آمد از جان و تن اندیشد
چون آتش عشق تو شعله زند اندر دل
کم کاستتیی آن کس کز خویشتن اندیشد
گر مدعی عشقت در چاه بلا افتد
کفر است درین معنی کانجا رسن اندیشد
پروانه بر معنی کی محرم شمع افتد
گر در همه عمر خود از سوختن اندیشد
عاشق که به صد زاری در عشق تو جان بدهد
خصمیش کند جانش گر از کفن اندیشد
عاشق همه رسوا به در انجمن عالم
کانجام نگیرد ره گر ز انجمن اندیشد
جانا چو دلم خستی راه سخنم بستی
عطار به صد مستی تا کی سخن اندیشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه دل چو غمت آمد از خویشتن اندیشد
نه عقل چو عشق آمد از جان و تن اندیشد
هوش مصنوعی: وقتی غم به دل می‌چسبد، دل دیگر به خود فکر نمی‌کند و زمانی که عشق به جان و تن می‌رسد، عقل هم توجهی به خود ندارد.
چون آتش عشق تو شعله زند اندر دل
کم کاستتیی آن کس کز خویشتن اندیشد
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق تو در دل بسوزد، کسی که فقط به خود و افکارش می‌پردازد، از حقیقت عشق غافل خواهد ماند.
گر مدعی عشقت در چاه بلا افتد
کفر است درین معنی کانجا رسن اندیشد
هوش مصنوعی: اگر عاشق تو در درد و مشکلات بیفتد، نشانه‌اش این است که او به این عشق شک ندارد و آنجا به جای ناامیدی، باید به راهی برای نجات فکر کند.
پروانه بر معنی کی محرم شمع افتد
گر در همه عمر خود از سوختن اندیشد
هوش مصنوعی: پروانه هرگز به راز شمع پی نخواهد برد اگر همیشه فقط به فکر سوختن خود باشد.
عاشق که به صد زاری در عشق تو جان بدهد
خصمیش کند جانش گر از کفن اندیشد
هوش مصنوعی: عاشقی که به خاطر عشق تو بسیار گریان و نزار است، اگر بخواهد جانش را نجات دهد، با فکر به کفن و مردن، خود را از عشق دور می‌کند.
عاشق همه رسوا به در انجمن عالم
کانجام نگیرد ره گر ز انجمن اندیشد
هوش مصنوعی: عاشقانی که در جمع مردم شناخته می‌شوند و در دید همه هستند، نمی‌توانند به مقصود خود برسند و اگر بخواهند به این جمع فکر کنند، به نتیجه‌ای نمی‌رسند.
جانا چو دلم خستی راه سخنم بستی
عطار به صد مستی تا کی سخن اندیشد
هوش مصنوعی: ای جانا، وقتی دل من را شکستی و راه سخن را بر من بستی، عطار به حالت شگفت‌انگیزی دست یازید و من هرگز نمی‌توانم به فکر و سخن بپردازم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۷۱ به خوانش عندلیب