غزل شمارهٔ ۲۷۰
نور روی تو را نظر نکشد
سوز عشق تو را جگر نکشد
باد خاک سیاه بر سر آنک
خاک کوی تو در بصر نکشد
آتش عشق بیدلان تو را
هفت آتش گه سقر نکشد
از درازی و دوری راهت
هیچ کس راه تو به سر نکشد
که رهت جز به قدر و قوت ما
قدر یک گام بیشتر نکشد
درد هر کس به قدر طاقت اوست
کانچه عیسی کشید خر نکشد
کوه اندوه و بار محنت تو
چون کشد دل که بحر و بر نکشد
خود عجب نبود آنکه از ره عجز
پشهای پیل را به بر نکشد
با کمان فلک به هیچ سبیل
بازوی هیچ پشه در نکشد
هیچکس عشق چون تو معشوقی
به ترازوی عقل بر نکشد
چون کشد کوه بی نهایت را
آن ترازو که بیش زر نکشد
وزن عشق تو عقل کی داند
عشق تو عقل مختصر نکشد
عشقت از دیرها نگردد باز
تا که ابدال را بدر نکشد
دل عطار در غم تو چنان است
که غم دیگران دگر نکشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نور روی تو را نظر نکشد
سوز عشق تو را جگر نکشد
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند به زیبایی و نور چهره تو نگاه کند، دلش طاقت سوزش عشق تو را نخواهد داشت و نمیتواند این عشق را تحمل کند.
باد خاک سیاه بر سر آنک
خاک کوی تو در بصر نکشد
هوش مصنوعی: باد، خاک سیاه را بر سر آن کسانی میبرد که خاک کوی تو را در چشم نمیبیند.
آتش عشق بیدلان تو را
هفت آتش گه سقر نکشد
هوش مصنوعی: عشق واقعی و خالص گردانندگان خود را به قدری میسوزاند که درد و آتش سقر (که در نمادهای مذهبی به عذاب و جهنم اشاره دارد) نمیتواند آنها را آزار دهد. عشق بیدلان به قدری قوی و فراگیر است که هیچ عذابی نمیتواند بر آن اثر بگذارد.
از درازی و دوری راهت
هیچ کس راه تو به سر نکشد
هوش مصنوعی: هیچکس از فاصله دور و طولانی راه تو را نمیشناسد و نمیتواند آن را به پایان برساند.
که رهت جز به قدر و قوت ما
قدر یک گام بیشتر نکشد
هوش مصنوعی: مسیر تو تنها به اندازه و توان ما اجازه ادامه دارد و نمیتواند بیش از یک قدم فراتر برود.
درد هر کس به قدر طاقت اوست
کانچه عیسی کشید خر نکشد
هوش مصنوعی: درد هر فرد به اندازه تحمل و ظرفیت اوست؛ آنچه که عیسی تحمل کرد، الاغ قادر به تحمل آن نیست.
کوه اندوه و بار محنت تو
چون کشد دل که بحر و بر نکشد
هوش مصنوعی: بار سنگین اندوه و رنج تو، چقدر میتواند دل را تحمل کند؟ که حتی دریا و زمین هم نمیتوانند این بار را به دوش بکشند.
خود عجب نبود آنکه از ره عجز
پشهای پیل را به بر نکشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که جای تعجب نیست اگر موجودی کوچک و ضعیف مانند پشه نتواند فیل را به دوش بکشد، چرا که از نظر قدرت و توانایی، آنها با هم قابل مقایسه نیستند. در واقع، این عبارت به ناتوانی موجودات ضعیف در مقایسه با قدرت عظیم و بزرگترها اشاره دارد.
با کمان فلک به هیچ سبیل
بازوی هیچ پشه در نکشد
هوش مصنوعی: هیچ پشهای نمیتواند با کمان آسمان، حتی یک بار هم بازویش را بکشد.
هیچکس عشق چون تو معشوقی
به ترازوی عقل بر نکشد
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند عشق تو را با معیارهای عقل و منطق بسنجید.
چون کشد کوه بی نهایت را
آن ترازو که بیش زر نکشد
هوش مصنوعی: وقتی که ترازویی بتواند کوهی بینهایت را اندازهگیری کند، دیگر نمیتواند وزنهای بیشتر از طلا را تحمل کند.
وزن عشق تو عقل کی داند
عشق تو عقل مختصر نکشد
هوش مصنوعی: عشق تو آن چنان عمیق و وسیع است که هیچ عقل و دانشمندی نمیتواند آن را درک کند و از عهدهی فهمش برآید. عشق تو فراتر از تفکر و تحلیلهای عادی است و عقل در برابر آن ناتوان است.
عشقت از دیرها نگردد باز
تا که ابدال را بدر نکشد
هوش مصنوعی: عشق تو از زمانهای دور فراموش نخواهد شد، تا زمانی که ابدال (افرادی که به مقامهای معنوی رسیدهاند) از دل انسانها بیرون نروند.
دل عطار در غم تو چنان است
که غم دیگران دگر نکشد
هوش مصنوعی: دل عطار به شدت درگیر غم توست، به طوری که دیگر از غم دیگران غمگین نمیشود.