گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۹

قوت بار عشق تو مرکب جان نمی‌کشد
روشنی جمال تو هر دو جهان نمی‌کشد
بار تو چون کشد دلم گرچه چو تیر راست شد
زانکه کمان چون تویی بازوی جان نمی‌کشد
کون و مکان چه می‌کند عاشق تو که در رهت
نعرهٔ عاشقان تو کون و مکان نمی‌کشد
نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم
زانکه نشان و نام تو نام و نشان نمی‌کشد
راه تو چون به سرکشم زانکه ز دوری رهت
راه تو از روندگان کس به کران نمی‌کشد
در ره تو به قرن‌ها چرخ دوید و دم نزد
تا ره تو به سر نشد خود به میان نمی‌کشد
گشت فرید در رهت سوخته همچو پشه‌ای
زانکه ز نور شمع تو ره به عیان نمی‌کشد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوت بار عشق تو مرکب جان نمی‌کشد
روشنی جمال تو هر دو جهان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: عشق تو آن‌قدر قوی است که جانم را توان تحمل نمی‌دهد و زیبایی تو چنان بی‌نظیر است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را در دو جهان تحمل کند.
بار تو چون کشد دلم گرچه چو تیر راست شد
زانکه کمان چون تویی بازوی جان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: اگرچه دل من از بار سنگین تو می‌سوزد و به مانند تیر راست شده است، اما کمان قدرتی چون تو را نمی‌تواند تحمل کند و جانم تاب این فشار را ندارد.
کون و مکان چه می‌کند عاشق تو که در رهت
نعرهٔ عاشقان تو کون و مکان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: عاشق تو چه نیازی به دنیا و استقرار آن دارد، زمانی که در مسیر تو صدای عاشقان تو به گوش می‌رسد و هیچ چیز جز عشق تو برای آنها اهمیت ندارد.
نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم
زانکه نشان و نام تو نام و نشان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: وقتی که نام و نشانه تو را بر زبان می‌آورم، احساس می‌کنم که آنچه می‌گویم، در برابر عظمت و ارزش واقعی تو ناچیز و بی‌معناست.
راه تو چون به سرکشم زانکه ز دوری رهت
راه تو از روندگان کس به کران نمی‌کشد
هوش مصنوعی: وقتی به سوی تو می‌آیم، می‌بینم که از دوری‌ات، هیچ‌کس نمی‌تواند مرا به سمت تو راهنمایی کند.
در ره تو به قرن‌ها چرخ دوید و دم نزد
تا ره تو به سر نشد خود به میان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: در راه تو، زمان به‌مدت‌ها گذشت و هیچ‌گونه حرفی نزد تا زمانی که راه تو به پایان نرسید، خودش را به میان نکشید.
گشت فرید در رهت سوخته همچو پشه‌ای
زانکه ز نور شمع تو ره به عیان نمی‌کشد
هوش مصنوعی: فرید در مسیر عشق تو چنان سوخته است که مانند یک پشه به محور نور شمع تو نمی‌تواند راه خود را پیدا کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۶۹ به خوانش عندلیب