غزل شمارهٔ ۲۶۵
حدیث فقر را محرم نباشد
وگر باشد مگر زآدم نباشد
طبایع را نباشد آنچنان خوی
که هرگز رخش چون رستم نباشد
سخن میرفت دوش از لوح محفوظ
نگه کردم چو جام جم نباشد
هرآنکس کو ازین یک جرعه نوشید
مر او را کعبه و زمزم نباشد
سلیمانوار میشو منطقالطیر
روا گر تخت ور خاتم نباشد
پس اکنون کیست محرم در ره فقر
دلی کو را نشاط و غم نباشد
مجرد باش دایم چونکه عطار
سوار فقر را پرچم نباشد
غزل شمارهٔ ۲۶۴: چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشدغزل شمارهٔ ۲۶۶: عشقت ایمان و جان به ما بخشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حدیث فقر را محرم نباشد
وگر باشد مگر زآدم نباشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که صحبت کردن درباره فقر و مشکلات اقتصادی باید در جمعهایی که درک و آگاهی دارند، انجام شود و اگر کسی در این زمینه صحبت کند، باید از شخصی با درک عمیق و تجربه واقعی باشد. به عبارت دیگر، نیاز است که گفتوگو درباره فقر به افراد آگاه و فهمیده محدود شود.
طبایع را نباشد آنچنان خوی
که هرگز رخش چون رستم نباشد
هوش مصنوعی: طبیعتها اینگونه نیستند که هرگز چهرهای چون رستم نداشته باشند.
سخن میرفت دوش از لوح محفوظ
نگه کردم چو جام جم نباشد
هوش مصنوعی: دیروز در دل شب، سخنی را از لوح محفوظ شنیدم و آن را نگه داشتم، همانطور که اگر جام جم نمیبود.
هرآنکس کو ازین یک جرعه نوشید
مر او را کعبه و زمزم نباشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از این یک جرعه بنوشد، دیگر برای او کعبه و چشمه زمزم اهمیتی نخواهد داشت.
سلیمانوار میشو منطقالطیر
روا گر تخت ور خاتم نباشد
هوش مصنوعی: اگر مثل سلیمان باشم و قدرت و حکمت داشته باشم، حتی بدون تخت و انگشتر هم میتوانم به کار خود ادامه دهم و موفق باشم.
پس اکنون کیست محرم در ره فقر
دلی کو را نشاط و غم نباشد
هوش مصنوعی: اکنون چه کسی است که در مسیر فقر، آگاهی و بینش دارد و نه تنها از شادی بلکه از غم هم بینیاز است؟
مجرد باش دایم چونکه عطار
سوار فقر را پرچم نباشد
هوش مصنوعی: ساده و بیآلایش باش، زیرا عطار معتقد است که کسی که در فقر زندگی میکند، نیازی به تجملات و لباسهای زیبا ندارد.