اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در صفت عشق تو ، شرح و بیان نی رسد
عشق تو ، خود عالمی ست ، عقل در آن نی رسد
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر بزرگ و پر از عمق است که نمیتوان به درستی دربارهاش توضیح داد. این عشق به قدری والا و عظیم است که عقل و درک انسانی به آن نمیرسد.
آنچه که از عشق تو معتکف جان ماست
گرچه بگویم بسی ، سوی زبان نی رسد
هوش مصنوعی: آنچه از محبت تو در دل ما نشسته و ما را فرا گرفته، هرچند که بخواهم به زبان بیاورم، نمیتوانم به درستی بیان کنم.
جان چو ز میدان عشق گوی وصال تو برد
تاختنیِّ دو کُون ، در پیِ جان نی رسد
هوش مصنوعی: جان وقتی که از میدان عشق به سوی وصالت میدود، دیگر هیچ چیزی در جهان نمیتواند به او برسد.
گرچه نشانه بسی است لیک دراز است راه
سویِ تو بی نورِ تو ، کس به نشان نی رسد
هوش مصنوعی: هرچند نشانههای زیادی وجود دارد، اما مسیر رسیدن به تو بسیار طولانی است و بدون نور تو، هیچکس به نشانهها نمیتواند برسد.
عاشق دل خسته را تا نرسد هرچه هست
در اثر درد تو ، هر دو جهان نی رسد
هوش مصنوعی: عاشق که دلی ناخوش و خسته دارد، تا زمانی که به عشق و درد تو نرسد، هیچ چیزی نمیتواند او را به آرامش برساند و از رنجش بکاهد. در واقع، هیچ چیز در دنیا نمیتواند جایگزین احساسات عمیق او شود.
بادیهٔ عشق تو بادیهای است بیکران
پس به چنین بادیه کس به کران نی رسد
هوش مصنوعی: عشق تو یک فضای وسیع و بیپایان است، بنابراین هیچکس نمیتواند به انتهای این فضا برسد.
سوی تو عطار را مویکشان برد عشق
بی خبری سوی تو ، موی کشان نی رسد
هوش مصنوعی: عطار با عشق و شیفتگی به سمت تو میرود، اما بیخبری او باعث میشود که نتواند به تو برسد. این سرگردانی و کشش او به تو با مویکشانی نمادین نشاندهندهی شدت عشقش است.
حاشیه ها
با توجه به وزن مصاریع داخلی به نظرم «نمیرسد» در جایگاه ردیف غلط است و باید «نیرسد» درست باشد.
1402/08/14 15:11
جاوید مدرس اول رافض
ضرب آهنگ خوانش تانرا اصلاح کنید درست میشود
درود حمید رضا جان
به نظرم "کِی رسد" نیز می تواند ردیف مناسبی باشد..
1402/08/14 15:11
جاوید مدرس اول رافض
درمصرع دوم مطلع
در صفت عشق تو شرح و بیان نمیرسد
عشق تو خود( عالی )است عقل در آن نمیرسد
کلمه عالی درست نیست (عالمیست) درست است
1404/08/06 17:11
سیدمحمد جهانشاهی
عشق تو ، خود عالمی ست ، عقل در آن نمیرسد
1404/08/07 10:11
سیدمحمد جهانشاهی
در صفت عشق تو ، شرح و بیان کِی رسد
عشق تو ، خود عالمی ست ، عقل در آن کِی رسد
1404/08/07 10:11
سیدمحمد جهانشاهی
ردیف غزل اشکال دارد
شاید کی رسد بهتر باشد
1404/08/07 10:11
سیدمحمد جهانشاهی
در صفت عشق تو ، شرح و بیان نی رسد
عشق تو ، خود عالمی ست ، عقل در آن نی رسد
1404/08/08 10:11
سیدمحمد جهانشاهی
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰
در صفتِ عشقِ تو ، شرح و بیان نی رسد
عشقِ تو خود عالمی ست ، عقل در آن نی رسد
آنچه که از عشقِ تو ، معتکفِ جانِ ما ست
گرچه بگویم بسی ، سویِ زبان نی رسد
جان چو ز میدانِ عشق ، گویِ وصالِ تو بُرد
تاختنیِّ دُو کُون ، در پیِ جان نی رسد
گرچه نشانه بسی است ، لیک دراز است راه
سویِ تو ، بی نورِ تو ، کَس به نشان نی رسد
عاشقِ دل خسته را ، تا نرسد هرچه هست
در اثرِ دردِ تو ، هر دُو جهان نی رسد
بادیهٔ عشقِ تو ، بادیهای است بیکران
پس به چنین بادیه ، کَس به کران نی رسد
سویِ تو ، عطّار را ، مویکَشان ، بُرد عشق
بی خبری ، سویِ تو ، موی کشان نی رسد