اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر روز غم عشقت بر ما حشر انگیزد
صد واقعه پیش آرد صد فتنه برانگیزد
هوش مصنوعی: هر روز غم عشق تو در دل ما جمع میشود و ما را به یاد حوادث و ماجراهای زیادی میاندازد که هر یک به نوعی مشکلساز و دردناک است.
عشقت که ازو دل را پر خون جگر دیدم
اندوه دلافزایت تف جگر انگیزد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده است که قلبم پر از غم و درد شود و این اندوهی که در دل دارم، همچون آتش بر جانم میزند.
هرگه که برون آید از چشم تو اخباری
تا چشم زنی بر هم از سنگ برانگیزد
هوش مصنوعی: هر بار که خبری از چشمان تو بیرون میآید، آنچنان تأثیری دارد که حتی سنگها را به حرکت در میآورد، به محض اینکه چشمانت را ببندی.
سرخی لب لعلت سرسبزی جان دارد
سودای سر زلفت صفرای سر انگیزد
هوش مصنوعی: سرخی لبان تو باعث شادابی و زندگی روح من میشود و آرزوی موهای زیبا و مشکیات در دل من شعلهور میشود.
چون پستهٔ شیرینت شوری چو شکر دارد
هر لحظه به شیرینی شوری دگر انگیزد
هوش مصنوعی: وقتی پستهی شیرین تو طعمی شوری مثل شکر دارد، در هر لحظه با شیرینیاش شور و هیجان جدیدی ایجاد میکند.
عطار به وصف تو چون بحر دلی دارد
کان بحر چو موج آرد سیل گهر انگیزد
هوش مصنوعی: عطار به تو چنان محبت و احساسی دارد که مانند دریا است. این دریا مانند موجها، جواهرات و احساسات عمیق را به سطح میآورد و آنها را نمایان میکند.
حاشیه ها
سرخی لب لعلت
سرسبزی جان دارد..
عطار گویا سری به دکان عطاری خویش زده ، با مشتریی به خلوت نشسته بوده است
شور و شیرین شور انگیز لب یار در سرخیی سرسبز و سودای سر زلفی صفرا بر انگیز
1404/08/03 16:11
سیدمحمد جهانشاهی
عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
هر روز ، غمِ عشقَت ، بر ما حشَر انگیزد
صد واقعه پیش آرد ، صد فتنه برانگیزد
عشقت ، که ازو دل را ، پُر خونِ جگر دیدم
اندوهِ دلافزایَت ، تَفِّ جگر انگیزد
هرگه که برون آید ، از چشمِ تو ، اخباری
تا چشم زنی بر هم ، از سنگ برانگیزد
سرخیِّ لبِ لعلَت ، سرسبزیِ جان دارد
سُودایِ سرِ زلفَت ، صفرایِ سر انگیزد
چون پستهٔ شیرینَت ، شوری چو شکَر دارد
هر لحظه به شیرینی ، شوری دگر انگیزد
عطّار به وصفِ تو ، چون بحر ، دلی دارد
کان بحر چو موج آرد ، سیلِ گهر انگیزد