غزل شمارهٔ ۲۲۷
دل به سودای تو جان در بازد
جان برای تو جهان در بازد
دل چو عشق تو درآید به میان
هرچه دارد به میان در بازد
ور بگوید که که را دارد دوست
سر به دعوی زبان در بازد
هر که در کوی تو آید به قمار
دل برافشاند و جان در بازد
هر که یک جرعه می عشق تو خورد
جان و دل نعرهزنان در بازد
جملهٔ نیک و بد از سر بنهد
همهٔ نام و نشان در بازد
هیچ چیزش به نگیرد دامن
گر همه سود و زیان در بازد
جان عطار درین وادی عشق
هر چه کون است و مکان در بازد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل به سودای تو جان در بازد
جان برای تو جهان در بازد
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق تو جان را رها میکند و جان برای تو دنیای خود را فدای تو میکند.
دل چو عشق تو درآید به میان
هرچه دارد به میان در بازد
هوش مصنوعی: وقتی دل عاشق تو به میان بیفتد، هیچ چیز برایش مهم نیست و همه چیز را کنار میگذارد.
ور بگوید که که را دارد دوست
سر به دعوی زبان در بازد
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که چه کسی را دوست دارد، باید در دعوا زبانش را به زبان آورد.
هر که در کوی تو آید به قمار
دل برافشاند و جان در بازد
هوش مصنوعی: هر کسی که به محله تو بیاید، تمام دل و جان خود را در خطر میاندازد و حاضر است همه چیزش را برای تو بدهد.
هر که یک جرعه می عشق تو خورد
جان و دل نعرهزنان در بازد
هوش مصنوعی: هر کسی که حتی یک جرعه از عشق تو را بچشد، جان و دلش به شدت شور و شوق میزند و فریاد برمیآورد.
جملهٔ نیک و بد از سر بنهد
همهٔ نام و نشان در بازد
هوش مصنوعی: همهٔ خوب و بد از سرِ خود شروع میشود و در نهایت تمامی نام و نشانیها را به فراموشی میسپارد.
هیچ چیزش به نگیرد دامن
گر همه سود و زیان در بازد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال سود و زیان باشد، هیچ چیز او را متوجه نمیکند و دامن او را نمیگیرد.
جان عطار درین وادی عشق
هر چه کون است و مکان در بازد
هوش مصنوعی: عطار در اینجا میگوید که در سرزمین عشق، هر آنچه که مربوط به جسم و مکان است، کنار گذاشته میشود. در واقع، او به درک عمیقتری اشاره دارد که فراتر از مادیات و ظاهر دنیاست.