غزل شمارهٔ ۲۲۶
عشق آمد و آتشی به دل در زد
تا دل به گزاف لاف دلبر زد
آسوده بدم نشسته در کنجی
کامد غم عشق و حلقه بر در زد
شاخ طربم ز بیخ و بن برکند
هر چیز که داشتم به هم بر زد
گفتند که سیمبر نگار است او
تا رویم از آرزوی او زر زد
طاوس رخش چو کرد یک جلوه
عقلم چو مگس دو دست بر سر زد
از چهرهٔ او دلم چو دریا شد
دریا دیدی که موج گوهر زد
عطار چو آتشین دل آمد زو
هر دم که زد از میان اخگر زد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق آمد و آتشی به دل در زد
تا دل به گزاف لاف دلبر زد
هوش مصنوعی: عشق به دل من ورود کرد و شعلهای آتشین افروخت تا اینکه دلم به طور سرزده و بدون فکر، شروع به صحبت درباره معشوق کرد.
آسوده بدم نشسته در کنجی
کامد غم عشق و حلقه بر در زد
هوش مصنوعی: من در گوشهای آرام و بیخیال نشسته بودم که ناگهان غم عشق به سراغم آمد و بر در زد.
شاخ طربم ز بیخ و بن برکند
هر چیز که داشتم به هم بر زد
هوش مصنوعی: من از شدت شوق و شادی به همه چیز پشت کردم و تمام آنچه را که داشتم، به هم ریختم.
گفتند که سیمبر نگار است او
تا رویم از آرزوی او زر زد
هوش مصنوعی: گفتند که این زیبای نازنین به مانند نقره است. به همین خاطر وقتی به خاطر او به صورتش نگاه میکنم، حسرت و آرزو برایم ایجاد میکند.
طاوس رخش چو کرد یک جلوه
عقلم چو مگس دو دست بر سر زد
هوش مصنوعی: زمانی که طاوس زیبای رخش خود را به نمایش گذاشت، عقل من مانند مگسی بیاختیار دو دست بر سرش زد.
از چهرهٔ او دلم چو دریا شد
دریا دیدی که موج گوهر زد
هوش مصنوعی: چهرهٔ او برای من حالتی مانند دریا به وجود آورد و مانند دریا که امواجی از جواهرات را به نمایش میگذارند، من نیز احساسات و زیباییهای عمیق را در دل دارم.
عطار چو آتشین دل آمد زو
هر دم که زد از میان اخگر زد
هوش مصنوعی: عطار با دل آتشین و پرشور خود به جمع ما پیوست، و هر بار که از میان خاکسترها بیرون میآید، شعلهای از انرژی و هیجان به همراه دارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۲۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1394/07/24 17:09
Hamishe bidar
عجب شعر قشنگ و با این حال تکاندهنده ای هست
1397/05/31 08:07
حسین نعمتی
این شعر زیبا را می توانید در آلبوم "عشق آمد" از استاد اصغر وفایی بشنوید که بسیار زیبا اجرا شده است