غزل شمارهٔ ۲۱۱
چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد
گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد
زان تاختنش یوسف دل گر نشد افگار
پس از چه سبب غرقه به خون پیرهن آورد
اشکال بدایع همه در پردهٔ رشکند
زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد
هرگز ز گل و مشک نیفتاد به صحرا
زین بوی که از نافه به صحرا سمن آورد
صد بیضهٔ عنبر نخرد کس به جوی نیز
زین رسم که در باغ کنون نسترن آورد
هر لحظه صبا از پی صد راز نهانی
از مشک برافکند و به گوش چمن آورد
آن راز به طفلی همه عیسی صفتان را
در مهد چو عیسی به شکر در سخن آورد
چون کرد گل سرخ عرق از رخ یارم
آبی چو گلابش ز صفا در دهن آورد
لاله چو شهیدان همه آغشته به خون شد
سر از غم کم عمری خود در کفن آورد
اول نفس از مشک چو عطار همی زد
آخر جگری سوخته دلتر ز من آورد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد
گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد
هوش مصنوعی: وقتی باد ملایم به سمت باغستان میوزد، انگار که همه عطر و زیبایی گلهای ختن را به همراه آورده است.
زان تاختنش یوسف دل گر نشد افگار
پس از چه سبب غرقه به خون پیرهن آورد
هوش مصنوعی: اگر یوسف دل در اثر آن دویدن و شتاب خود ناراحت نشد، پس چرا پیراهنش به خون آغشته شد؟
اشکال بدایع همه در پردهٔ رشکند
زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد
هوش مصنوعی: تمام زیباییها و ظرافتها در نظر ما در پس پردهٔ زیباییهای یاسمن پنهان است، زیرا این یاسمن خود از پرده بیرون آمده و به نمایش گذاشته شده است.
هرگز ز گل و مشک نیفتاد به صحرا
زین بوی که از نافه به صحرا سمن آورد
هوش مصنوعی: هرگز بوی گل و مشک از صحرا کم نشد، زیرا بوی خوشی که از نافه برمیخیزد، سمن را به دل صحرا میآورد.
صد بیضهٔ عنبر نخرد کس به جوی نیز
زین رسم که در باغ کنون نسترن آورد
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند صد عدد تخم عنبر را در جوی پر کند، زیرا اکنون در باغ، گل نسترن روییده است.
هر لحظه صبا از پی صد راز نهانی
از مشک برافکند و به گوش چمن آورد
هوش مصنوعی: هر لحظه، باد صبحگاهی به دنبال صد راز پنهان، عطر خوشاب را پراکنده میکند و آن را به گوش چمن میرساند.
آن راز به طفلی همه عیسی صفتان را
در مهد چو عیسی به شکر در سخن آورد
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که یک راز عمیق و ارزشمند، مانند معجزهی عیسی، در دل یک کودک نهفته است و این راز به گونهای در کلمات او ظهور میکند که دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. به عبارت دیگر، فهم و بیان این راز از طریق صداقت و سادگی کودکانه جلوهگر میشود.
چون کرد گل سرخ عرق از رخ یارم
آبی چو گلابش ز صفا در دهن آورد
هوش مصنوعی: وقتی گل سرخ به خواب یارم عرق میکند، آبی مانند گلاب در دهنش از جلایی خالص و صاف میآید.
لاله چو شهیدان همه آغشته به خون شد
سر از غم کم عمری خود در کفن آورد
هوش مصنوعی: لاله که به تازگی شکوفا شده، مانند شهیدانی است که در میدان جنگ جان باختهاند و به خاطر عمر کوتاهش با اندوهی عمیق در زیر پوششی از نماد مرگ قرار گرفته است.
اول نفس از مشک چو عطار همی زد
آخر جگری سوخته دلتر ز من آورد
هوش مصنوعی: نخست عطار بوی خوش مشک را به مشام میرساند، اما در پایان، درد و رنج عمیق دل سوختهام را برای من به ارمغان میآورد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/11/31 18:01
علیرضا
در دهه 60 مرحوم رضا منفرد این شعر را با آهنگ تحت عنوان «راز نهانی» خوانده است. البته نه همه شعر را؛ بلکه تعدادی از ابیات آن و کمی هم برخی از مصراع ها را تغییر داده اند. (در حد یکی دو کلمه).