گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۸

دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
که جان یک لحظه بی‌جانان ندارد
به آسانی منه در کوی او پای
که رهرو راه را آسان ندارد
چه عشق است این که خود نقصان نگیرد
چه درد است این که خود درمان ندارد
دلم در درد عشق او چنان است
که دل بی درد عشقش جان ندارد
مرو در راه او گر ناتوانی
که دور است این ره و پایان ندارد
اگر قوت نداری دور ازین راه
که کوی عاشقان پیشان ندارد
برو عطار دم درکش که جانان
همه عمرت چنین حیران ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
هوش مصنوعی: دل کسی که به عشق معشوقش جان ندهد، نمی‌تواند بگوید که او به حقیقت ایمان ندارد.
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
هوش مصنوعی: در این میدان، اگر کسی فراهم شود و دم‌به‌دم شاهد حضور یاران باشد، هیچ‌کس جرأت یک حرکت و پیکار را ندارد.
شگرفی باید از گنج دو عالم
که جان یک لحظه بی‌جانان ندارد
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیا دارای ثروتی باارزش هستند، اما حتی یک لحظه زندگی در میان بی‌جان‌ها هم بی‌نهایت ارزشمند است.
به آسانی منه در کوی او پای
که رهرو راه را آسان ندارد
هوش مصنوعی: به راحتی در مسیر او قدم نگذار، زیرا کسی که در این راه قدم می‌زند، کارش آسان نیست.
چه عشق است این که خود نقصان نگیرد
چه درد است این که خود درمان ندارد
هوش مصنوعی: این چه عشقی است که از کمبودهای خود آگاه نمی‌شود و چه دردی است که درمانی برای خود ندارد؟
دلم در درد عشق او چنان است
که دل بی درد عشقش جان ندارد
هوش مصنوعی: دل من به شدت برای عشق او رنج می‌کشد، به طوری که دل بی‌عشق او هیچ vitality و زندگی ندارد.
مرو در راه او گر ناتوانی
که دور است این ره و پایان ندارد
هوش مصنوعی: اگر ناتوانی، به سراغ این مسیر نرو، زیرا این راه دور است و هیچ‌گاه به انتها نمی‌رسد.
اگر قوت نداری دور ازین راه
که کوی عاشقان پیشان ندارد
هوش مصنوعی: اگر قدرت و توان کافی نداری، از این مسیر دور شو؛ زیرا که این راهی که به عاشقان می‌رسد، هیچ رنج و زحمتی را بر نمی‌تابد.
برو عطار دم درکش که جانان
همه عمرت چنین حیران ندارد
هوش مصنوعی: به بیرون برو و به عطار نزدیک شو، زیرا عشق و زیبایی که همیشه آرزویش را داشتی، هیچ‌گاه این‌گونه متعجب و سرگشته‌ات نخواهد کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۸ به خوانش عندلیب