غزل شمارهٔ ۱۷۴
دلی کز عشق او دیوانه گردد
وجودش با عدم همخانه گردد
رخش شمع است و عقل ار عقل دارد
ز عشق شمع او دیوانه گردد
کسی باید که از آتش نترسد
به گرد شمع چون پروانه گردد
به شکر آنکه زان آتش بسوزد
همه در عالم شکرانه گردد
کسی کو بر وجود خویش لرزد
همان بهتر که در کاشانه گردد
اگر بر جان خود لرزد پیاده
به فرزینی کجا فرزانه گردد
بخیلی کو به یک جو زر بمیرد
چرا گرد مقامرخانه گردد
چو ماهی آشنا جوید درین بحر
بکل از خاکیان بیگانه گردد
چو در دریا فتاد آن خشک نانه
مکن تعجیل تا ترنانه گردد
اگر تو دم زنی از سر این بحر
دل خونابه را پیمانه گردد
بسی افسون کند غواص دریا
که در دم داشتن مردانه گردد
اگر در قعر دریا دم برآرد
همه افسون او افسانه گردد
درین دریا دل پر درد عطار
ندانم مرد گردد یا نگردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی کز عشق او دیوانه گردد
وجودش با عدم همخانه گردد
هوش مصنوعی: دل اگر عاشق او شود، دیوانه میگردد و وجودش به گونهای میشود که با عدم و نیستی یکی میشود.
رخش شمع است و عقل ار عقل دارد
ز عشق شمع او دیوانه گردد
هوش مصنوعی: چهره او مانند شمع میدرخشد و اگر عقل از عشق او چیزی بفهمد، دیوانه خواهد شد.
کسی باید که از آتش نترسد
به گرد شمع چون پروانه گردد
هوش مصنوعی: کسی باید پیدا شود که از خطر و چالشها هراسان نباشد و با شجاعت به سمت روشنی و زیبایی برود، مانند پروانهای که به دور شمع میچرخند.
به شکر آنکه زان آتش بسوزد
همه در عالم شکرانه گردد
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه این آتش همه را میسوزاند، در سراسر جهان شکرگزاری و قدردانی به وجود میآید.
کسی کو بر وجود خویش لرزد
همان بهتر که در کاشانه گردد
هوش مصنوعی: کسی که از بودن و وجود خود ترس داشته باشد، بهتر است که در خانه و کاشانهاش بماند و از بیرون رفتن پرهیز کند.
اگر بر جان خود لرزد پیاده
به فرزینی کجا فرزانه گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی از ترس جان خود به حالت ترس و لرزش بیفتد، چگونه میتواند به درک و دانایی برسد؟
بخیلی کو به یک جو زر بمیرد
چرا گرد مقامرخانه گردد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر یک مقدار ناچیز طلا زندگیاش را از دست میدهد، چرا باید به دلمشغولیها و مشکلات دنیا توجه کند؟
چو ماهی آشنا جوید درین بحر
بکل از خاکیان بیگانه گردد
هوش مصنوعی: مانند ماهی که در دریا به دنبال آشنایی است، انسان نیز از دیگران که از خاک و دنیای مادی دورند، بیگانه و جدا میشود.
چو در دریا فتاد آن خشک نانه
مکن تعجیل تا ترنانه گردد
هوش مصنوعی: زمانی که دریا به یک جایی خشک میافتد، نباید زود قضاوت کنی و عجله کنی؛ زیرا ممکن است در آینده دوباره به وضعیتی تر و سرسبز تبدیل شود.
اگر تو دم زنی از سر این بحر
دل خونابه را پیمانه گردد
هوش مصنوعی: اگر تو دربارهٔ عمق این عشق صحبت کنی، احساسات و دردهای درون دل به صورت یک جام پر از خون به نمایش درمیآید.
بسی افسون کند غواص دریا
که در دم داشتن مردانه گردد
هوش مصنوعی: در عمق دریا، غواصان زیادی با زیباییهای جادویی و افسونگر مواجه میشوند، اما این فقط در لحظهای است که شجاعت و قدرت واقعی خود را بهدست میآورند.
اگر در قعر دریا دم برآرد
همه افسون او افسانه گردد
هوش مصنوعی: اگر در عمق دریا صدایی شنیده شود، تمام جاذبه و سحر آن داستانی میشود.
درین دریا دل پر درد عطار
ندانم مرد گردد یا نگردد
هوش مصنوعی: در این دریا که دل عطار پر از درد است، نمیدانم آیا او به آرامش میرسد یا نه.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/01/18 06:04
دل
بسی افسون کند غواص دریا
که در دم داشتن مردانه گردد
اگر در قعر دریا دم برآرد
همه افسون او افسانه گردد
-
کمتر دم برآریم

عطار