گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۳

گر نکوییت بیشتر گردد
آسمان در زمین به سر گردد
آفتابی که هر دو عالم را
کار ازو همچو آب زر گردد
زآرزوی رخ تو هر روزی
روی بر خاک دربدر گردد
نرسد آفتاب در گردت
گرچه صد قرن گرد در گردد
گر بیابد کمال تو جزوی
عقل کل مست و بیخبر گردد
صبح از شرم سر به جیب کشد
دامن آفتاب تر گردد
هر که بر یاد چشمهٔ نوشت
زهر قاتل خورد شکر گردد
درد عشق تو را که افزون باد
گر کنم چاره بیشتر گردد
چون ز عشقت سخن رود جایی
سخن عقل مختصر گردد
چه دهی دم مرا دلم برسوز
کاتش از باد تیزتر گردد
بر رخم گرچه خون دل گرم است
از دم سرد من جگر گردد
دل عطار هر زمان بی تو
در میان غمی دگر گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نکوییت بیشتر گردد
آسمان در زمین به سر گردد
هوش مصنوعی: اگر خوبی‌های تو بیشتر شود، زمین و آسمان به هم می‌آمیزند.
آفتابی که هر دو عالم را
کار ازو همچو آب زر گردد
هوش مصنوعی: خورشیدی که وجودش باعث می‌شود زندگی و جهان به شکلی ارزشمند و درخشان شود، مانند طلای مایع که زینت‌دهنده هر چیزی است.
زآرزوی رخ تو هر روزی
روی بر خاک دربدر گردد
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی دیدن چهره‌ات، هر روز بر زمین می‌افتم و به شدت دلتنگ می‌شوم.
نرسد آفتاب در گردت
گرچه صد قرن گرد در گردد
هوش مصنوعی: اگرچه صد سال هم بگردی، باز هم آفتاب به تو نمی‌رسد.
گر بیابد کمال تو جزوی
عقل کل مست و بیخبر گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی به کمال تو دست یابد، تمام عقل کل نیز مست و بی‌خبر خواهد شد.
صبح از شرم سر به جیب کشد
دامن آفتاب تر گردد
هوش مصنوعی: صبح به قدری زیبا و دلنشین است که از خجالت، خودش را در دامن آفتاب پنهان می‌کند و به این ترتیب، آفتاب هم زیباتر و درخشان‌تر می‌شود.
هر که بر یاد چشمهٔ نوشت
زهر قاتل خورد شکر گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد چشمی که نوشته، زهر مرگبار بنوشد، در پایان به شیرینی خواهد رسید.
درد عشق تو را که افزون باد
گر کنم چاره بیشتر گردد
هوش مصنوعی: درد عشق تو را که زیادتر شود، اگر من درمانی کنم، درد بیشتر خواهد شد.
چون ز عشقت سخن رود جایی
سخن عقل مختصر گردد
هوش مصنوعی: وقتی درباره عشق تو صحبت می‌شود، سخنان عقل دیگر کوتاه و بی‌مقدار می‌شوند.
چه دهی دم مرا دلم برسوز
کاتش از باد تیزتر گردد
هوش مصنوعی: هر چه می‌کنی، دل مرا به آتش بکش، زیرا آتش از سرعت باد هم تندتر می‌شود.
بر رخم گرچه خون دل گرم است
از دم سرد من جگر گردد
هوش مصنوعی: هرچند که در چهره‌ام نشانه‌های غم و درد دیده می‌شود، اما بی‌احساسی و سردی من باعث می‌شود که دیگران به سختی آسیب ببینند.
دل عطار هر زمان بی تو
در میان غمی دگر گردد
هوش مصنوعی: دل عطار همیشه در غم و اندوهی جدید به سر می‌برد وقتی که تو در کنار او نیستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/11/06 06:02
نادر..

گر بیابد کمال تو جزوی
عقل کل مست و بیخبر گردد!..

1399/06/21 00:09

کار ازو همچو آب .......ر ز....گردد.درست است