گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲

چون لعل توام هزار جان داد
بر لعل تو نیم جان توان داد
جان در غم عشق تو میان بست
دل در غمت از میان جان داد
جانم که فلک ز دست او بود
از دست تو تن در امتحان داد
پر نام تو شد جهان و از تو
می‌نتواند کسی نشان داد
ای بس که رخ چو آتش تو
دل سوخته سر درین جهان داد
پنهان ز رقیب غمزه دوشم
لعل تو به یک شکر زبان داد
امروز چو غمزه‌ات بدانست
تاب از سر زلف تو در آن داد
از غمزهٔ تو کنون نترسم
چون لعل توام به جان امان داد
دندان تو ، گرچه آبدان است
هر لقمه که دادم استخوان داد
ابروی تو پشت من کمان کرد
ای ترک تو را که این کمان داد
عطار چو مرغ توست او را
سر نتوانی ز آشیان داد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون لعل توام هزار جان داد
بر لعل تو نیم جان توان داد
هوش مصنوعی: چون زیبایی تو مانند یاقوت گرانبهاست، هزاران جانم را فدای تو می‌کنم، اما برای تو حتی یک جان ناقص هم در نظر می‌گیرم.
جان در غم عشق تو میان بست
دل در غمت از میان جان داد
هوش مصنوعی: جانم به عشق تو آکنده از غم است و دل من که به خاطر تو به درد آمده، جان خود را از دست داد.
جانم که فلک ز دست او بود
از دست تو تن در امتحان داد
هوش مصنوعی: جان من که سرنوشت و تقدیرم به دست او بود، اما از دست تو دل و جانم تحت آزمایش قرار گرفت.
پر نام تو شد جهان و از تو
می‌نتواند کسی نشان داد
هوش مصنوعی: جهان پر از نام تو شده است و هیچ‌کس نمی‌تواند نشانه‌ای از تو را نشان دهد.
ای بس که رخ چو آتش تو
دل سوخته سر درین جهان داد
هوش مصنوعی: ای بسا افرادی که به خاطر زیبایی تو، دل‌ها آتش گرفته و در این دنیا فریاد و ناله سر داده‌اند.
پنهان ز رقیب غمزه دوشم
لعل تو به یک شکر زبان داد
هوش مصنوعی: در پنهان از چشم رقیب، نگاه تو مانند لعل (سنگ قیمتی) من را شیفته کرده و زبانم را به ابراز عشق واداشته است.
امروز چو غمزه‌ات بدانست
تاب از سر زلف تو در آن داد
هوش مصنوعی: امروز که زیبایی چشمانت را دیدم، دیگر تاب تحمل از سر زلف تو بر من تمام شد.
از غمزهٔ تو کنون نترسم
چون لعل توام به جان امان داد
هوش مصنوعی: من اکنون از نگاه و ناز تو نمی‌ترسم، زیرا محبت و جمال تو به من زندگی و امنیت بخشیده است.
دندان تو ، گرچه آبدان است
هر لقمه که دادم استخوان داد
هوش مصنوعی: دندان‌های تو هرچند زیبا و دل‌انگیز هستند، اما هر باری که غذایی به تو دادم، استخوانی سخت و دردناک را تجربه کردم.
ابروی تو پشت من کمان کرد
ای ترک تو را که این کمان داد
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند کمانی بالای سر من قرار گرفته است، ای دختر ترک، تو را به خاطر این کمان زیبا می‌ستايم.
عطار چو مرغ توست او را
سر نتوانی ز آشیان داد
هوش مصنوعی: عطار مانند پرنده‌ای است که نمی‌توانی او را از آشیانه‌اش بیرون کنی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/06/14 20:09

دندان تو گرچه آب دندانست؟؟؟؟؟؟معنی خاصی ندارد از ادیبان محترم تقاضا دارم نظری بیندازند

1404/05/10 14:08
سیدمحمد جهانشاهی

سلام

اگر اشکال وزن نداشته باشد معنی دارد

1404/05/10 14:08
سیدمحمد جهانشاهی

دندان تو ، گرچه آبدان است

1404/05/10 14:08
سیدمحمد جهانشاهی

دندان تو گرچه آبِ دندانست
سین موقوف

آب دندان
لغت‌نامه دهخدا
آبِ دندان . [ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صفا و برق دندان :
بیا و بوسه بده زآن دهان خندانت
که در دلم زده آتش بس آبِ دندانت .
نزاری