غزل شمارهٔ ۱۵۰
گر هندوی زلفت ز درازی به ره افتاد
زنگی بچهٔ خال تو بر جایگه افتاد
در آرزوی زلف چو زنجیر تو عقلم
دیوانگی آورد و به یک ره ز ره افتاد
چون باد بسی داشت سر زلف تو در سر
از فرق همه تختنشینان کله افتاد
سرسبزی گلگون رخت را که بدیدم
چون طرهٔ شبرنگ تو روزم سیه افتاد
که کرد ز عشق رخ تو توبه زمانی
کز شومی آن توبه نه در صد گنه افتاد
حقا که اگر تا که جهان بود به خوبیت
بر جملهٔ خوبان جهان پادشه افتاد
تا پادشه جملهٔ خوبان شدهای تو
بس آتش سوزان که ز تو در سپه افتاد
چون بوسه ستانم ز لبت چون مترصد
با تیر و کمان چشم تو در پیشگه افتاد
از عمد سر چاه زنخدان بنپوشید
تا یوسف گم گشته درآمد به چه افتاد
شهباز دلم زان چه سیمین نرهد زانک
در خانهٔ مات است که این بار شه افتاد
جانا دل عطار که دور از تو فتادست
هرگز که بداند که چگونه تبه افتاد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر هندوی زلفت ز درازی به ره افتاد
زنگی بچهٔ خال تو بر جایگه افتاد
هوش مصنوعی: اگر موی بلندت کسی را به خواب بیاندازد، لکهای از زیبایی تو بر آنجا باقی خواهد ماند.
در آرزوی زلف چو زنجیر تو عقلم
دیوانگی آورد و به یک ره ز ره افتاد
هوش مصنوعی: در آرزوی زلف تو، عقل من به جنون افتاد و به راحتی از مسیر خود منحرف شد.
چون باد بسی داشت سر زلف تو در سر
از فرق همه تختنشینان کله افتاد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت موهای معشوق اشاره میکند و میگوید که مانند بادی که به زلف او میوزد، حتی سلطانها و شخصیتهای بزرگ نیز تحت تأثیر قرار میگیرند و از مقام و منزلت خود میافتند. به عبارتی دیگر، جذابیت و دلربایی عشق میتواند موجب از بین رفتن وقار و بزرگی دیگران شود.
سرسبزی گلگون رخت را که بدیدم
چون طرهٔ شبرنگ تو روزم سیه افتاد
هوش مصنوعی: وقتی سرسبزی لباس گلگون تو را دیدم، مانند موهای تیرهات، احساس کردم که روزم تیره و دلگیر شده است.
که کرد ز عشق رخ تو توبه زمانی
کز شومی آن توبه نه در صد گنه افتاد
هوش مصنوعی: کسی که از عشق چهره تو توبه کرد، به قدری در بدیهای آن توبه گرفتار شد که به اندازه صد گناه در آن افتاد.
حقا که اگر تا که جهان بود به خوبیت
بر جملهٔ خوبان جهان پادشه افتاد
هوش مصنوعی: واقعاً اگر تا این دنیا برپاست، تو به خاطر زیباییات بر تمام زیباهای جهان سلطنت میکنی.
تا پادشه جملهٔ خوبان شدهای تو
بس آتش سوزان که ز تو در سپه افتاد
هوش مصنوعی: تو به قدری خوب و نیکو هستی که همگان تو را به عنوان پادشاه بهترین انسانها میشناسند. اما این خوبی و نیکی در تو به اندازهای شدید است که مانند آتش سوزانی در دل دیگران اثر گذاشته و باعث شده در سپاه و میان مردم افتادگی و تأثیر عمیقی ایجاد کند.
چون بوسه ستانم ز لبت چون مترصد
با تیر و کمان چشم تو در پیشگه افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که بوسهای از لبانت میگیرم، انگار که چشمانت به عنوان تیر و کمان در حالی که من در حال انتظار هستم، به من نشانه رفته است.
از عمد سر چاه زنخدان بنپوشید
تا یوسف گم گشته درآمد به چه افتاد
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه اگر زخمهای گذشته را پنهان کنیم و اجازه دهیم که مشکلات و نقصهای خود را نشان ندهیم، ممکن است با یک اتفاق یا واقعیت جدید مواجه شویم که ما را به سمت یک حقیقت یا پاسخ ناشناخته رهنمون میکند. این مفهوم به ما یادآوری میکند که گاهی اوقات، عدم توجه به مسائل و کاستیها میتواند به جای پیشرفت، منجر به فاجعه و مشکل جدیدی شود.
شهباز دلم زان چه سیمین نرهد زانک
در خانهٔ مات است که این بار شه افتاد
هوش مصنوعی: پرندهٔ قلبم به خاطر آنکه زیباییهای نقرهای را نمیبیند غمگین و افسرده است، زیرا حالا در فضای دلش تاریکی و ناامیدی حکمفرماست و دیگر نمیتواند اوج بگیرد.
جانا دل عطار که دور از تو فتادست
هرگز که بداند که چگونه تبه افتاد
هوش مصنوعی: ای جانا، دل عطار از دوری تو به سختی پریشان شده است و هرگز کسی نمیداند که او چگونه به این حال و روز افتاده است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/12/15 09:03
نادر..
از عشق رخت توبه که بنمود زمانی،
کز شومی آن توبه ...

عطار